کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱
خیزُ دَر دٍه شراب گلگون را
شادیِ اندرون و بیرون را
آن چُنان مست کن ز باده مرا
که ندانم ز کوه، هامون را
چون ز باده سرم شود گردان
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۳
تا که بر گرد سبزه لاله برست
در گمان میفتد که چون رخ تست
نام روی تو میبَرد لاله
زان دهان را بمشک و باده بشست
جز به یاد رخ تو گل نشکفت
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۵
هر که را دل به اختیار خودست
آرزوهاش در کنار خودست
غمگساری ندارد و عجب آنک
همغمِ یارِ غمگسار خودست
گله از دوست چون کنم که مرا
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۸
بس شگرفست کار و بار لبت
بس عزیزست روزگار لبت
ای بسا جان و دل که چون زلفت
بر عم افتند روزبار لبت
بلبم گوییا که باز خورد
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۴
آنچه عشق تو در جهان کردست
بالله ار دور آسمان کردست
مهر تو با دلم چه کین دارد؟
که دلم برد و قصد جان کردست
آن نه خالت، عکس دیده ما
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۵
هر که رخسارش آرزو کردست
گل بر بارش آرزو کردست
بی خودیّ دلم بجای خودست
زانکه دیدارش آرزو کردست
تا گرفتار هجر اوست دلم
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۲۹
دوری از یار اختیاری نیست
لیک ما را ز بخت یاری نیست
چه کنم؟ با ستیزه رویی بخت
چاره الّا که سازگاری نیست
هم ز عشقت بپرس حال دلم
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۳۱
دلبرم هم ز بامداد برفت
کرد ما را غمین و شاد برفت
آن همه عهدها که دوش بکرد
با مدادش همه زیاد برفت
گفت کین هفنه میهمان توام
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۳۵
تا بکف جام می توانم دید
زهد و سالوس کی توانم دید؟
نکنم یاد زهد و صومعه هیچ
تا رخ ترک فی توانم دید
هر دم از باد پیچش افتاده
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۳۹
دل بدان دلنواز خواهم داد
جان بشمع طراز خواهم داد
پس ازین من بدست عشق و هوس
مالش حرص و از خواهم داد
چشم و دل را چو شمع و اتش و آب
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۴۴
رنگ رویت بر ارغوان خندد
لعل تو بر می جوان خندد
خنده خونین زند انار زرشک
هر کجا آن دو نار دان خندد
با لبت گر برند نام شکر
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۴۶
یار با ما وفا نخواهد کرد
با خودم آشنا نخواهد کرد
نکند رای من وگر کند او
بخت من خودرها نخواهد کرد
خوبی و بد خویی چو همزادند
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۵۰
دلبرم رسم خود چنین دارد
که دل دوستان غمین دارد
از پی یک حدیث دامن گیر
صد جواب اندر آستین دارد
حلقة زلف او ز بلعجبی
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۵۴
گل زرشک تو پیرهن بدرد
روی تو پرده بر سمن بدرد
چون زند غمزۀ تو دست به تیغ
زهرۀ مهر تیغ زن بدرد
ز آرزوی دو لعل جان بخشت
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۵۶
دوش با من نگار من آن کرد
که بصد سال عذر نتوان کرد
زلف بر بند خود بدستم داد
حلّ آن مشکلاتم آسان کرد
قصب از پیش ماه دور انداخت
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۵۹
باد بر خاک ترک تازی کرد
با عروسان خفته بازی کرد
ابر از آب دیده وقت سحر
جامۀ شاخ را نمازی کرد
غنچه را بر سماع بلبل مست
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۶۵
سوز عشقت جگر همی سوزد
تاب رویت نظر همی سوزد
تو چه دانی ؟که آتش رخ تو
نظر اندر بصر همی سوزد
هر چه از دیده بیش ریزم آب
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۶۹
نام تو بر زبان من باشد
شکر اندر دهان من باشد
ای خوشا زندگی که من دارم
اگر آن لعل جان من باشد
ندهم بوسه جز که بر لب خویش
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۷۰
هر کرا زلف عنبرین باشد
طبع اوبا وفا بکین باشد
چون بود بر رخ تو طرّۀ تو
نقش چین بر حریر چین باشد
غمزۀ تو بچابکی ببرد
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۷۵
مژده ایدل که یار باز آمد
ترک چابک سوار باز آمد
غمزۀ او نیم مست برفت
با هزاران خمار باز آمد
بسته جانی هزار بر فتراک
[...]