×
شیخ بهایی » دیوان اشعار » مثنویات پراکنده » شمارهٔ ۲
از سمور و حریر بیزارم
باز میل قلندری دارم
تکیه بر بستر منقش، بس
بر تنم، نقش بوریاست هوس
چند باشم مورعالخاطر
[...]
شیخ بهایی » دیوان اشعار » مثنویات پراکنده » شمارهٔ ۳
دلم از قال و قیل گشته ملول
ای خوشا خرقه و خوشا کشکول
لوحش الله، ز سینهجوشیها
یاد ایام خرقهپوشیها
ای خوش ایام شام و مصر و حجاز
[...]
شیخ بهایی » دیوان اشعار » مثنویات پراکنده » شمارهٔ ۴
یکدمک با خود آ، ببین چه کسی
از که دوری و با که هم نفسی
جور کم، به ز لطف کم باشد
که نمک بر جراحتم پاشد
جور کم، بوی لطف آید از او
[...]
شیخ بهایی » دیوان اشعار » مثنویات پراکنده » شمارهٔ ۱۱ - در نکوهش کسی که اوقات خویش را به مطالعهٔ کتب پردازد و از مبداء غافل ماند
خدمت مولوی، چه صبح و چه شام
کرده اندر کتابخانه مقام
متعلق دلش به هر ورقی
در خیالش، زهر ورق سبقی
نه شبش را فروغی از مصباح
[...]