گنجور

عراقی » عشاق‌نامه » فصل دهم » بخش ۱ - سر آغاز

 

عاشقان در کمین معشوقند

ساکنان زمین معشوقند

عاشقان را ز دوست نگزیرد

بلبل اندر هوای گل میرد

اندرین ره، اگر مقامی هست

[...]

عراقی
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل دهم » بخش ۲ - غزل

 

ای ربوده دلم به رعنایی

این چه لطف است و این چه زیبایی؟

بیم آن است کز غم عشقت

سر برآرد دلم به شیدایی

از جمالت خجل شود خورشید

[...]

عراقی
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل دهم » بخش ۳ - مثنوی

 

عکس هر مویت، ای بت رعنا

در دماغم رگی است از سودا

از وصال قد تو ای دلدار

نیست جز گیسوی تو برخوردار

فرق کردن به چشم سر نتوان

[...]

عراقی
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل دهم » بخش ۴ - حکایت

 

شیخ السلام امام غزالی

آن صفا بخش حالی و قالی

واله حسن خوبرویان بود

در ره عشق دوست جویان بود

بود چشم صفای آن صادق

[...]

عراقی
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل دهم » بخش ۵ - غزل

 

دل دیوانه باز بر در عشق

به دمی درکشید ساغر عشق

باز جانم به مهر دربند است

مهره گرد آمده به ششدر عشق

کرد بازم مشام جان خوشبو

[...]

عراقی
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل دهم » بخش ۶ - مثنوی

 

اگر، ای آرزوی جان که تویی

باز بینم تو را چنان که تویی

شوم از قید جسم و جان فارغ

به تو مشغول وز جهان فارغ

گر تو روزی به گفتن سخنی

[...]

عراقی
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل دهم » بخش ۷ - غزل

 

سهل گفتی به ترک جان گفتن

من بدیدم، نمی‌توان گفتن

جان فرهاد خسته شیرین است

کی تواند به ترک جان گفتن؟

دوست می‌دارمت به بانگ بلند

[...]

عراقی
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل دهم » بخش ۸ - مثنوی

 

جز حدیث تو من نمی‌دانم

خامشی از سخن نمی‌دانم

در کمند غم تو پا بستم

وز می اشتیاق تو مستم

دیدهٔ ما، اگر چه بی‌نور است

[...]

عراقی
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل دهم » بخش ۹ - حکایت ماضیه

 

چون درآمد به شهر دوست فقیر

کرد اوصاف حسن او تقریر

اندر آمد به مسجد جامع

زو کرامات اولیا لامع

بعد از آن چون نماز جمعه بکرد

[...]

عراقی
 
 
sunny dark_mode