گنجور

 
۱
۱۰
۱۱
۱۲
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۰۵

 

ای تنم کرده ز غم موئی و در مو زده خم

وی دلم یک سر مو و ز سر موئی شده کم

گر دلم باک ندارد ز غم عشق چه باک

ور غمم دست ندارد ز دل خسته چه غم

هم دل گرم کرم نیست درین ره همدل

[...]

۹ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۱۴

 

گرچه من آب رخ از خاک درت یافته ام

گرد خاطر همه از رهگذرت یافته ام

چون توانم که دل از مهر رخت برگیرم

زانک چون صبح بآه سحرت یافته ام

بنشین یکدم و بر آتش تیزم منشان

[...]

۹ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۱۷

 

مدتی شد که درین شهر گرفتار توایم

پای بند گره طره طرار توایم

کار ما را مکن آشفته و مفکن در پای

که پریشان سر زلف سیه کار توایم

طرب افزای مقیمان درت زاری ماست

[...]

۹ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۲۳

 

بگذائی بسر کوی شما آمده ایم

دردمندیم و بامید دوا آمده ایم

نظر مهر ز ما باز مگیرید چو صبح

که درین ره ز سر صدق و صفا آمده ایم

دیگران گر ز برای زر و سیم آمده اند

[...]

۱۱ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۲۴

 

خیز تا برگ صبوحی بچمن ساز کنیم

دیده ی مرغ صراحی بقدح باز کنیم

زاهدانرا بخروشیدن چنگ سحری

از صوامع بدر میکده آواز کنیم

باده از جام لب لعبت ساقی طلبیم

[...]

۱۱ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۳۴

 

خیز و در بحر عدم غوطه خور و ما را بین

چشم موج افکن ما بنگر و دریا را بین

اگر از عالم معنی خبری یافته ئی

بر گشا دیده و آن صورت زیبا را بین

چه زنی تیغ ملامت من جان افشانرا

[...]

۹ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۴۱

 

سخن عشق نشاید بر هر کس گفتن

مهر را گرچه محالست بگل بنهفتن

مشکل آنست که احوال گدا با سلطان

نتوان گفتن و با غیر نباید گفتن

ای خوشا وقت گل و لاله بهنگام صبوح

[...]

۷ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۴۷

 

ای صبا حال جگر گوشه ی ما چیست بگو

در دل آن مه خورشید لقا چیست بگو

صبر چون در مرض خسته دلان نافع نیست

درد ما را بجز از صبر دوا چیست بگو

اگر از مصر بدین جانبت افتاد گذار

[...]

۹ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۴۹

 

برو ای باد بدان سوی که من دانم و تو

خیمه‌زن بر سر آن کوی که من دانم و تو

به سرا‌پرده‌ی آن ماهت اگر راه بود

برفکن پرده از آن روی که من دانم و تو

تا ببینی دل شوریده‌ی خلقی دربند

[...]

۹ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۵۱

 

نفحه ی گلشن عشق از نفس ما بشنو

وز صبا نکهت آن زلف سمن سا بشنو

خبر درد فراق از دل یعقوب بپرس

شرح زیبائی یوسف ز زلیخا بشنو

همچنان ناله فرهاد بهنگام صدا

[...]

۹ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۵۷

 

ای پسر دامن اهل قدم از دست مده

ورت از دست برآید کرم از دست مده

چون کسی نیست که با او نفسی بتوان بود

برو و همدم خود باش و دم از دست مده

در فنا محو شو و گنج بقا حاصل کن

[...]

۱۱ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۸۶

 

باز، هرچند که در دستِ شَهان دارد جای

نیست در سایه‌اش آن یُمن، که در پَرِّ هُمای

هرکه زین گنبدِ گَردَنده، کناری نگرفت

چون مَهِ نو، به همه شهر، شد انگشت‌نمای

اِی که امروز، ممالک، به تو آراسته است

[...]

۱۰ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۸۷

 

یاد باد آنک دلم را مدد جان بودی

درد دلسوز مرا مایهٔ درمان بودی

به رخ خوش نظر و عارض بستان افروز

رشک برگ سمن و لالهٔ نعمان بودی

به خط سبز و سر زلف سیاه و لب لعل

[...]

۹ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۹۵

 

تشنه‌ام تا به کی آخر بده آبی ساقی

فی حشای أضطرمتُ نایرة إلا شواق

عمر باقی بر صاحب‌نظران دانی چیست

آنچ از بادهٔ دوشینه بمانَد باقی

عنت الورق علی قلقلة الاقداح

[...]

۱۱ بیت
خواجوی کرمانی
 
 
۱
۱۰
۱۱
۱۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۳۴