عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴
شکن زلف چو زنار بتم پیدا شد
پیر ما خرقهٔ خود چاک زد و ترسا شد
عقل از طرهٔ او نعرهزنان مجنون گشت
روح از حلقهٔ او رقصکنان رسوا شد
تا که آن شمع جهان پرده برافکند از روی
[...]
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱
کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد
آخر این غوره نوخاسته چون حلوا شد
دیگر این مرغ کی از بیضه برآمد که چنین
بلبل خوش سخن و طوطی شکرخا شد
که درآموختش این لطف و بلاغت کان روز
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۷
هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد
عاقلان جمله بر آنند که او شیدا شد
آتش عشق ز هر سینه که زد شعله مهر
گر همه صبح مبین است که او رسوا شد
پیش رفتار تو، ای آب روان از تو خجل
[...]
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۹۰
برقی از حُسن تو پیدا شد و ناپیدا شد
دهر پرفتنه و ایّام پُر از غوغا شد
چون بر آیینه فتاد از رخ و زلفت عکسی
یافت نوری که درو هر دو جهان پیدا شد
عنبرین زلف مسلسل که فکندی بر ماه
[...]
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۷
حلقه پیش رخ از طره آن به واشد
آفتابی دگر از جانب چین پیدا شد
گر بتان بحر ندانند چرا آن لب لعل
گه به خنده نمک و گه به سخن حلوا شد
هرکه مهر لب او برد به خواب از خاکش
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۸
خط دمید از رخ او کار بلا بالا شد
یارب این فتنه پنهان ز کجا پیدا شد
وه که دی غمزه زنان شوخ کمان ابروی من
نگهی کرد که مرغ دل من از جا شد
عاشق روی تو آلوده نگردید بهیچ
[...]
فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸
نه حبابست که پیدا ز سرشک ما شد
اشک را آبله از سیر بپا پیدا شد
عاشقانراست بلا سلسله قید حیات
بهمین واسطه مجنون حزین رسوا شد
بی نشان گشت دلم کز تو وفایی طلبید
[...]
فضولی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » ترکیب بند
جان آشفته گرفتار دل شیدا شد
تن سرگشته اسیر الم دنیا شد
روح را وسوسه شوق بدن برد ز جا
دیده را دغدغه ذوق نظر پیدا شد
سینه خالیم آتشکده محنت گشت
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۴۲
شست گل دفتر خود، تا خط او خوانا شد
سرو بر راسته زد، تا قد او پیدا شد
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۲
از محمدعلی آن گلبن بیخار افسوس
که ز دنیا به جوانی به سوی عقبی شد
رفت ناگاه ازین گلشن و ناچید گلی
از جفای فلکش خار اجل برپا شد
شد جوان زین چمن و پیر و جوان را ز غمش
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۴
گرچه نقش قلم صنع همه زیبا شد
زهر در کامی و در کام یکی حلوا شد
شد یکی در شکرستان و یکی سوی خزان
آن یکی زاغ و دگر طوطی شکرخا شد
عشق آموخت باو حکمت عقل و دانش
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱۲ - عطار نیشابوری رَوَّحَ اللّهُ رَوْحَهُ
روی صحرا همه چون پرتو خورشید گرفت
که تواند نفسی سایه در آن صحرا شد
بود و نابود تو یک قطرهٔ آبست همی
که ز دریا به کنار آمد و در دریا شد
هرکه امروز معاین رخ دلدار ندید
[...]
شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۲۹ - دل گمشده
گرهی از خم آن زلف چلیپا وا شد
هرکجا بود، دل گمشدهای پیدا شد
گر به آهوی ختا، نسبت چشمت دادیم
گنه از جانب او نیست، خطا از ما شد
گندم خال تو در خُلد، ره آدم زد
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۴۷ - در شمار شهور شمسیه مطابق بروج منطقه
ژانویه فوریه و مارس چو اوریل، مای مه
دلو و حوت و حمل و ثور و دگر جوزا شد
ژون و ژویه وازوت، بترتیب درست
سرطان و اسد و سنبله عذرا شد
ماه سپتمبر که آید ز پی آن اکتبر
[...]
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی عبدالله الرضیع المعروف بعلی الاصغر سلام الله علیه » شمارهٔ ۴ - فی لسان ام الرضیع سلام الله علیهما
دُر یکدانۀ شاداب عقیق آسا شد
گوهری والا شد