گنجور

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۰

 

من و اندیشه ی باری که ندارد یاری

نگشاید دل از آن گل که بود با خاری

عجب از مفلس بی خانه که مهمان خواند

دل بدست آر و پس آنگه بطلب دلداری

راحت هر دو جهان پاکی دل از هوس است

[...]

نشاط اصفهانی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۶

 

ایکه بر عارض افروخته بر دل ناری

از چه رحمت بدل سوختگانت ناری

بت پرستان جهان راست حمایل زنار

بر بت و چهره تو از زلف کنی زناری

گر زلیخا نگرد روی تو بی پرده به مصر

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸

 

من به غیر از تو کسی یار نگیرم، آری

همت آن است که الا تو نگیرد یاری

ای سر زلف قمرپوش عجب طراری

عقربی، میرشبی، بلعجبی، جراری

دوش یک نکته ز بوی تو حکایت کردم

[...]

فروغی بسطامی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی

 

عجب از مفلس بی خانه که مهمان خواند

دل به دست آر پس آنگه بطلب دلداری

راحت هر دو جهان پا کی دل از هوس است

زر چو پاک است بود رایج هر بازاری

رضاقلی خان هدایت
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۸

 

اگر از زلف تودر دست من افتد تاری

پا به هر جا نهم از مشک شودتاتاری

ماه بودی چورخت داشت اگر گیسوئی

سروگشتی چو قدت بودش اگر رفتاری

چشم مست تو ز بس هوش وخرد برده زدست

[...]

بلند اقبال
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۷ - معجزه حضرت موسی بن جعفر (ع)

 

حجت بالغه آن مظهر لطف یاری

کرد رو جانب آن زن ز پی دلداری

صامت بروجردی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴

 

مزد اجر است که با غمزه و شیرین کاری

آب پشت همگان گشته به جویش جاری

ادیب الممالک
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۶ - در مدح حلال مشکلات اسدالله الغالب

 

کرده خوش جمع بهم چشم تو با بیماری

مستی و شوخی و فتانی و مردم داری

چون نمیرم چو تو آیی که ز خجلت ببرت

جان شود آب ز بی قدری و بی‌مقداری

حاصل من بهمه عمر شبی خواب تو بود

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode