گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷

 

آن شنیدم چو ابوالقاسم مستکفی را

از پس متقی اقبال فرا برد به تخت

قائد جیشش امیرالامراء توزون را

گشت در تن رگ جان سست ز بیماری سخت

چاره اش کرد هلال بن براهیم طبیب

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۵

 

چشم مست تو مگر یپرم بمب انداز است

یا ز ترکان صحیح النسب قفقاز است

چشم مستی که تو داری همه دارند ولی

این روش در همه ساده رخان ممتاز است

دست خالی زده ام توپ به سودای تو من

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷ - اندرز

 

آن شنیدستم کز بیشه یکی شیر ژیان

پی نخجیر شتابان سوی دشت و دره شد

دید در دره یکی گاو نر زرین شاخ

که به گردن درش از سیم یکی چنبره شد

گاو ماهی را سنبیده سمش مهره پشت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۹ - فکاهی

 

به و لله و به با لله و به تا لله

بسی جز کلام الله پر نور

به الیاس و به خضر و دشت کنعان

به موسی و شب تار و که طور

به تخت کیقباد و تاج جمشید

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۰

 

خسرو عهد ولیعهد فلک مهد که هست

شه مظفر ملک عادل و دارای ظفر

خواند ببر الحکماء مرعلی فاضل را

یعنی ای ببر قوی پهلوی روباهان در

گشت استاد مسیحا دم غمگین به گمانش

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۳

 

دوش در خواب بدیدم که یکی مرد کهن

خفته در گور و بگردنش یکی رشته دراز

آنچنان رشته باریک درازی که بدو

هیچ تشبیه ندانم بجز از رشته آز

گرچه دانستم کاین رشته پیچان بلند

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۸

 

خسروا کرده فلک خوار و زبونم چندان

که برون آمدن از خانه ندانم هرگز

خاک در دیده ام افشانده حوادث آنسان

که بجز اشک بصر زو نفشانم هرگز

ور ازین سخت ترم چرخ گلو بفشارد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۹ - در تعزیت

 

داورا از پس این غم که ترا رخ بنمود

شادی اندر دل ما رخ ننماید هرگز

تا تو چون غنچه خوری خون و ز غم تنگدلی

خاطر گل به گلستان نگشاید هرگز

تا دل زار تو از داغ برادر ریش است

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۹

 

پیش آن صاحب فرخنده بنالم به از آنک

خاضع امر فلان بنده بهمان باشم

صدر دیوان وزارت اگرم بپذیرد

در اقالیم سخن صاحب دیوان باشم

ای خداوند خود انصاف بده شایسته است

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵۰

 

گربه و موش بهم ساخته اند ای بقال

وای بر خیک پنیر و سبد میوه تو

ای پدر خانه و باغت به رقیبان دادند

دختر بیوه تو وان پسر لیوه تو

گشت قربان می و ساغر و شیرینی و شمع

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷۳

 

گفتی ای دوست مرا با چه سمت می شمری

من چگویم که تو از حال دلم آگاهی

کار من چاکری و کار تو فرماندهی است

سمت بنده غلامی سمت تو شاهی

بنده چون گشتم هم تابعم و هم خاضع

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷۵

 

خلق گویندم با بار گنه بر در میر

چون دوی هست برون از در دوراندیشی

گفتم ارمیر به جان من مسکین تازد

گر دریغ آرم از او، هست ز نادرویشی

ریگ صحرا را بر جرم من افزونی نیست

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۸۹

 

ای مسیحای زمان ای که به اعجاز سخن

اثر و نام حکیمان سلف زنده کنی

همه گویند زسیر زحل و دور فلک

تو بدور فلک و سیر زحل خنده کنی

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹۳ - مرتجلا در وصف مظفرالدین شاه هنگام شکار روباه گفته

 

آن شنیدم که در این روز یکی روبه زفت

خسته از تیر جگر دوز تو ایشاه شده

روبه، آنقدر، ندارد که شکار تو شود

شیر نر بوده بنخجیر تو روباه شده

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰۰

 

با تو ای چرخ زنم به نیرو گرچه

خود نه پرویز و نه بهرامم و نه شاپورم

لیک مخدوم من آنست که گوید فاش

خازن الملکم و فرمانده نیشابورم

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۲۵

 

داورا ای که بهنگام مدیحت بورق

بیزد از خامه مه و مهر و سهیل یمنم

تا بحدیکه همه مدعیان پندارند

مالک مرسله زهره و عقد پرنم

تو همه ماهی و خورشیدی و ابری و نسیم

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۲۸ - تاریخ وفات میرزا حسین خان مافی فرزند نظام السلطنه

 

آوخ از دور سپهر آه و افسوس و دریغ

کان مه روشن ماگشت بنهفته بمیغ

گوهری روشن و پاک شد نهان در دل خاک

در هنر فرد وحید در سخن سخت و بلیغ

تیغی از کلک زبان آخت بر خصم وطن

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳۸ - در علم کف شناسی

 

نام تلهای کواکب که بود در کف دست

گر ز ابهام شماری و به خنصر گروی

زهره و مشتری است و زحل و شمس آنگاه

تیر و مریخ و قمر نیک شناس ای اخوی

خط زهره است چو از شمس روی سوی زحل

[...]

ادیب الممالک
 
 
sunny dark_mode