گنجور

 
ادیب الممالک

به و لله و به با لله و به تا لله

بسی جز کلام الله پر نور

به الیاس و به خضر و دشت کنعان

به موسی و شب تار و که طور

به تخت کیقباد و تاج جمشید

به نور بامداد و شام دیجور

به صلصائیل و میکائیل و جبریل

به عزرائیل و اسرافیل و ناقور

به خوف زندگان ازحمله مرگ

به هول مردگان از نفخه صور

به حق آن سر نمروک حیدر

به روح والد مرحوم مبرور

به آن شاه چراغ و سوی سلمان

به آن موم سفید و شمع کافور

به یال ذو الجناح و گوش غضبان

به تنگ دلدل و قشون یعفور

به اندرزی که در دشت فلسطین

ز خر بگرفت بلعم پور با عور

که گر مدیون این وجهم خداوند

کند با بت مرا در حشر محشور

ازین گفتار قاضی خشمگین شد

به صد تلخی برآورد از جهان شور

به فریاد بلند سهمگین گفت

که این انکار هست از عاقلان دور

پس از اقرار انکار تو بیجاست

میفکن عامدا خود را بمحظور

بده یا رد دعوی کن به برهان

که غیر از این دو شرعا نیست دستور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سوزنی سمرقندی

تا که چشمه خورشید ضیا باشد و نور

چشم بد باد در ایام ضیاء الدین دور

دل او تا نشود خالی فردوس از هور

بیکی لحظه مبادا شده خالی ز سرور

سعدی

به فلک می‌رسد از روی چو خورشید تو نور

قل هو الله احد چشم بد از روی تو دور

آدمی چون تو در آفاق نشان نتوان داد

بلکه در جنت فردوس نباشد چو تو حور

حور فردا که چنین روی بهشتی بیند

[...]

همام تبریزی

آفتابی و ز مهرت همه دل‌ها محرور

چشم روشن بود آن را که تو باشی منظور

قربتت نیست میسر به نظر خرسندم

همه مردم نگرانند به خورشید از دور

انتظار نظرم پرده صبرم بدرید

[...]

حکیم نزاری

هرگزم عشق نشد از سرِ پُر سودا دور

عشق از مشعلۀ نار برانگیزد نور

من نه بر قاعدۀ عقل و خرد سیر کنم

که منم شیفته و شیفته باشد معذور

طاقتِ نورِ تجلّی و چو من مسکینی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
ابن یمین

دوش با خود نفسی مصلحت دنیا را

میزدم هندسه ئی در بدو در نیک امور

گاه میساختمی بر که و حوضی که در او

جز بکشتی نکند خیل خیالات عبور

گه بصحرای هوس از پی نظار گیان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه