گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

سزد ار سجده برد میر فراهانی را

گر ز خاقان گذرد مرتبه خاقانی را

ای امیر قرشی زاده کت اعجاز سخن

بند بر ناطقه زد منطق سحبانی را

گر برند اینگهر نظم تو در سوق عکاظ

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳ - غزل در جواب تقریظ حجة الاسلام فرماید

 

عجبی نیست مر آن آیت ربانی را

گر کند زنده ز نو حکمت لقمانی را

ای بتاریک شب کفر برافروخته باز

پدرت در ره دین شمع مسلمانی را

اگر آن آیت رخشنده هویدا نشدی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲ - در وصف قنات عین الشرف که نیرالدوله در صحن مطهر جاری ساخته

 

این گهر از یم رخشنده که کان شرف است

ژرف بحریست که ماهش در و چرخش صدفست

اثر همت شهزاده رخشنده گهر

زاده طبع ملکزاده خورشید کف است

نیرالدوله که چون نیر اعظم در شرق

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴ - چند قطعه ای که مرحوم ادیب الممالک درباره چین و منچوری و روس و ژاپن در مجله ادب سال سوم ۱۳۲۲ه.ق و ۲۵ آوریل ۱۹۰۴ درج کرده است

 

دور باد از من و یارانم خونریز نبرد

که تنم از آن به شکنج است و دلم پر غم و درد

خاک را سرخ ز خون پسرانم کردند

دخترانم را رخساره ز دهشت شده زرد

این چه نغمه است کز او ناله کند پیر و جوان

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵ - ایضا از زبان چین

 

چینیان باک مدارید و دل آسوده شوید

هم به پیروزیتان باد و اقبال نوید

چین بسی لشکری بری و بحری دارد

که بدیشان بتوان داشت دو صد گونه امید

سپه خشکی و دریائی ما هر شب و روز

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

 

مژده ایدل که ز ره موکب شه بازآمد

موکب شاه جوانبخت ز ره بازآمد

خسروان جمله نهادند کله بر در شاه

وین ملک با سپه و چتر و کله بازآمد

ای گنهکاران خیزید و شتابید که شه

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

هر زمان غره شوال ز در بازآید

فال نیکی است که از دور قمر بازآید

عید باز آمد و ماه رمضان رفت ولیک

آمده باز رود رفته ز در بازآید

عادت روزه بر این است که چون شد به سفر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷

 

پرده یکسو شد و معشوقه پدیدار آمد

دل در ایوان نظر از پی دیدار آمد

از رخ پردگیان حرم حسن و عفاف

پرده افتاد و رخ دوست پدیدار آمد

سرو بی کفش و کله مست خرامید به باغ

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹

 

مژده ای دل که ز ره قافله داد آمد

نایب السلطنه با داد خداداد آمد

بحر علم آمد و از گوهر تابان زد موج

کوه عزم آمد و با پنجه پولاد آمد

ناصرالملک ابوالقاسم مسعود ز راه

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹

 

بسفر رفت نگار من و من شیفته وار

در صف باغ شدم با دلی از غصه فکار

دیدم اندر لب جو سنبل و گل نرگس مست

گرم نظاره و صحبت شده مانند سه یار

چون مرا دیدند از دیده سرشک افشانم

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵

 

دامن دل ز کف صبر رها می‌بینم

هرکه عاشق شده داند که چه‌ها می‌بینم

تا درخشید رخ بدر من از مطلع حسن

شمس روشن بر رویش چو سها می‌بینم

صنما چون و چرا با من مسکین بگذار

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳ - مکالمه تخت و تاج بمناسبت وقعه هفتم محرم ۱۳۳۳

 

تخت با تاج همی گفت که ای افسر کی

گر شهنشاه کند عزم سپاهان از ری

آذر افروزد در دشت عراق از آزار

فروردین گردد بستان سپاهان در ری

کوه در زلزله افتد ز سم اسب یلان

[...]

ادیب الممالک
 
 
sunny dark_mode