گنجور

 
ادیب الممالک

دور باد از من و یارانم خونریز نبرد

که تنم از آن به شکنج است و دلم پر غم و درد

خاک را سرخ ز خون پسرانم کردند

دخترانم را رخساره ز دهشت شده زرد

این چه نغمه است کز او ناله کند پیر و جوان

وین چه بانگ است که از وی بخروشد زن و مرد

توپهاشان همه خاراشکن و قلعه شکاف

اسبهاشان همه دریا سپر و کوه نورد

از چه بر گردن ما بار نمایند ملوک

همه آداب خود و شیوه خود فردا فرد

گرد بی تربیتی بسترد از چهره ی ما

گر تواند کسی از بحر برانگیزد گرد

شمع مشرق نشود ز آتش غربی روشن

گو بکوبند همی تا دم صور آهن سرد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
منوچهری

ملک العرش همه ملک به مسعود سپرد

کشور عالم، هر هفت برو بر بشمرد

جمله زنگار همه هند به شمشیر سترد

ملکت هند بد و سخت حقیر آمد و خرد

سوزنی سمرقندی

چیست آن جفت بهم ساخته همچون زن و مرد

چو فلک گرد بدورش فلک گرداگرد

از برین برف همی بارد و زیرین باران

برف گرم آید هر چند بود باران سرد

سرد و گرمش را چون نیک بیندیشی تو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
مولانا

همه خفتند و من دلشده را خواب نبرد

همه شب دیده من بر فلک استاره شمرد

خوابم از دیده چنان رفت که هرگز ناید

خواب من زهر فراق تو بنوشید و بمرد

چه شود گر ز ملاقات دوایی سازی

[...]

مجد همگر

آخر ای خاک دلت خون دلم چند خورد

تن ناپاک تو تا کی تن پاکان شکرد

تا دلارام من اندر جگرت جای گرفت

هر شبی ناله من گرده گردون بدرد

روضه ای در تو نهادند که از تبت او

[...]

سعدی

هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد

بی‌گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه