ادیب الممالک
»
دیوان اشعار
»
غزلیات
»
شمارهٔ ۲۴ - چند قطعه ای که مرحوم ادیب الممالک درباره چین و منچوری و روس و ژاپن در مجله ادب سال سوم ۱۳۲۲ه.ق و ۲۵ آوریل ۱۹۰۴ درج کرده است
دور باد از من و یارانم خونریز نبرد
که تنم از آن به شکنج است و دلم پر غم و درد
خاک را سرخ ز خون پسرانم کردند
دخترانم را رخساره ز دهشت شده زرد
این چه نغمه است کز او ناله کند پیر و جوان
وین چه بانگ است که از وی بخروشد زن و مرد
توپهاشان همه خاراشکن و قلعه شکاف
اسبهاشان همه دریا سپر و کوه نورد
از چه بر گردن ما بار نمایند ملوک
همه آداب خود و شیوه خود فردا فرد
گرد بی تربیتی بسترد از چهره ی ما
گر تواند کسی از بحر برانگیزد گرد
شمع مشرق نشود ز آتش غربی روشن
گو بکوبند همی تا دم صور آهن سرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به جنگ و خشونت میپردازد و احساسات ناتوانی و اندوه شاعر را بیان میکند. شاعر از خونریزی و درد ناشی از نبرد میگوید و به وضعیت فاجعهبار زنان و کودکان اشاره میکند. او از نالهها و فریادهای پیر و جوان، و از سلاحها و ابزار جنگی عبا میکند. همچنین به انتقاد از سلطنتها و قدرتها میپردازد که بار سنگینی بر دوش مردم گذاشتهاند. در نهایت، او به ناامیدی از تغییر شرایط پرداخته و میگوید که حتی با تلاش هم نمیتوانند از این وضعیت رهایی یابند.
هوش مصنوعی: دور باشد از من و دوستانم جنگجویان قاتل، زیرا که بدنم از آن در رنج و عذاب است و دلم پر از غم و اندوه.
هوش مصنوعی: خاک را به خاطر خون پسرانم سرخ کردند و دخترانم به خاطر ترس، چهرهشان زرد شده است.
هوش مصنوعی: این چه صدایی است که همه، چه پیر و چه جوان، از آن ناله میکنند و این چه ندایی است که از آن، هم زنان و هم مردان به هیجان میآیند؟
هوش مصنوعی: اسلحههای آنها همه توانایی شکستن موانع را دارند و قلعهها را خراب میکنند. همچنین، اسبهایشان همچون دریایی از سپرها و کوهنوردانی قوی هستند.
هوش مصنوعی: چرا شاهان باید از ما انتظار رعایت آداب و رسوم خود را داشته باشند، در حالی که هرکدام از آنها راه و روش خاص خود را دارند؟
هوش مصنوعی: اگر کسی بتواند از دریا گرد و غبار بیتربیتی را از چهرهی ما پاک کند، باید آن را از ظاهرمان دور کند.
هوش مصنوعی: شمعی که در شرق وجود دارد، نمیتواند به دلیل آتش غربی روشن باشد. بگذارید بگویند که هرچند هم که تلاش کنند و بزنند، تا زمانی که صدای بوق آهن سرد شود، نور آن دیگر روشن نخواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ملک العرش همه ملک به مسعود سپرد
کشور عالم، هر هفت برو بر بشمرد
جمله زنگار همه هند به شمشیر سترد
ملکت هند بد و سخت حقیر آمد و خرد
چیست آن جفت بهم ساخته همچون زن و مرد
چو فلک گرد بدورش فلک گرداگرد
از برین برف همی بارد و زیرین باران
برف گرم آید هر چند بود باران سرد
سرد و گرمش را چون نیک بیندیشی تو
[...]
همه خفتند و من دلشده را خواب نبرد
همه شب دیده من بر فلک استاره شمرد
خوابم از دیده چنان رفت که هرگز ناید
خواب من زهر فراق تو بنوشید و بمرد
چه شود گر ز ملاقات دوایی سازی
[...]
آخر ای خاک دلت خون دلم چند خورد
تن ناپاک تو تا کی تن پاکان شکرد
تا دلارام من اندر جگرت جای گرفت
هر شبی ناله من گرده گردون بدرد
روضه ای در تو نهادند که از تبت او
[...]
هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد
بیگمان عیب تو پیش دگران خواهد برد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.