گنجور

عطار » مصیبت نامه » بخش هشتم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

لیک یک تن را همی نه کم نه بیش

وا نمیگردد ز روی و ریش خویش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش یازدهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

چون بگرداند گه از پس گه ز پیش

آردش تا بر سر سوراخ خویش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش یازدهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

شد بگورستان یکی دیوانه کیش

ده جنازه پیشش آوردند بیش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و یکم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

آن وزیری را چو آمد مرگ پیش

کرد حیران روی سوی قوم خویش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۱۳ - الحكایة و التمثیل

 

مرده آوردند بسیارش به پیش

در غلط افتاد زن در کار خویش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هشتم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

گفت شه فتوی کند از رای خویش

شه یکی نظارگی را خواند پیش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و نهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

تو بدنیا در مشو مشغول خویش

لیک در وی کار عقبی گیر پیش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و یکم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

چون وجودت نیست ذاتت را بخویش

از چه میآئی بموجودی تو پیش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و سوم » بخش ۳ - الحكایة ‌و التمثیل

 

آن غلامان میشدند از دور پیش

عرضه میکردند خصلتهای خویش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و سوم » بخش ۴ - الحكایة ‌و التمثیل

 

شاه گفتش بر زمین زن پیش خویش

بر زمین زد تا که شد صد پاره بیش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۱ - المقالة السابعة و الثلثون

 

نانهاده یک قدم در وصل خویش

صد فراقش آید از هر سوی پیش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۶ - الحكایة ‌و التمثیل

 

چون سلیمان رفت با ایوان خویش

گفت تا آن صعوه را خواندند پیش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هشتم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

گرتو عقل ساده مییابی ز خویش

از چنان صد عقل دم بریده بیش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و نهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

مرد آمد تا در دلخواه خویش

اوفتادش مشکلی در راه پیش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

گر حملناهم نیفتادی ز پیش

حامل آن سر نبودی کس بخویش

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۲۰ - در مناجات کردن شیخ منصور قدس سره در زندان

 

ای وصالت زاهدان در زهد خویش

هر زمان تقریر زهد آرند پیش

عطار
 

عطار » نزهت الاحباب » بخش ۸ - نومیدی بلبل از گل و رفتن او از باغ به بیوفائی گل

 

عاشق خود را نمی‌راند ز پیش

می‌شدم نزدیک او با جان خویش

عطار
 

عطار » نزهت الاحباب » بخش ۱۵ - شکایت گل از بلبل به پیش باد صبا و عشق او بغیر

 

این زمان آمد مرا این حال پیش

از که نالم چون زدم بر خویش نیش

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۶۹ - در نصایح

 

گر به دامن پاک سازی روی خویش

روزی‌ات کم گردد ای درویش بیش

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۷۵ - در بیان صلۀ رحم و زیارت خویشاوندان

 

رو به پرسیدن بر خویشان خویش

تا که گردد مدت عمر تو بیش

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode