گفت ای دانندهٔ کون ومکان
غیر تو کس نیست در هر دو جهان
گفت ای دارندهٔ عرش مجید
عرش و کرسی هم ز تو گشته پدید
گفت ای دارندهٔ لوح و قلم
این جهان وآن جهان از تو علم
گفت ای پیدا و پنهان آمده
خلق عالم از تو حیران آمده
گفت ای آرام جان عاشقان
هم توئی درمان درد بیدلان
گفت ای هر دم به لونی آمده
عاشقان از تو شده در دمدمه
ای وصالت آتشی در ما زده
هرچه غیرتست کلی لازده
ای وصالت عاشقان در یافته
جان خود را در وصالت باخته
ای وصالت عارفان بشناخته
جان خود را در وصالت باخته
ای وصالت صادق و حاذق شده
از طریق صدق خود لایق شده
ای وصالت طالبان در جستجوی
اندر این ره آمده درگفتگوی
ای وصالت سالکان در ره دوان
جمله در راهند از ره بینشان
ای وصالت زاهدان در زهد خویش
هر زمان تقریر زهد آرند پیش
ای وصالت عالمان در های و هوی
در ره تقلید بشکافند موی
ای وصالت انبیا را نقد حال
ذات ایشان ماورای قیل وقال
ای وصالت آسمان و هم زمین
هست در تسبیح رب العالمین
ای وصالت شمس را دریافته
نور او بر جمله عالم تافته
ای وصالت ماه را خالی زده
گاه بدر و گه هلالی بر زده
ای وصالت کوکبان حیران شده
اندر این ره جمله در سیران شده
ای وصالت باد وآتش را بهم
داده وصلت از ره لطف و کرم
ای وصالت کرده آب و خاک را
دامگاهی جان و روح پاک را
ای وصالت بحر را بگداخته
هر زمان دردی دگر پرداخته
ای وصالت کوه را در گلزده
صدهزاران عقبها در دل زده
ای وصالت در درخت و گل شده
صدهزاران میوها از دل شده
ای وصالت سر دریای قدم
صدهزاران درشد از کان عدم
ای وصالت آشکارا و نهان
ای وصالت از عیانی در بیان
ای وصالت نیستی و نیستان
ای وصالت هست گشته در جهان
ای وصالت از جهان بیرون شده
ای وصالت عالمی همچون شده
از وصالت این جهان و آن جهان
ای وصالت حاصل صاحب دلان
ای وصالت هم عیان و هم نهان
ای وصالت روشنائی جهان
ای وصالت هردو عالم سوخته
جان ما در جسم ما بر دوخته
ای وصالت غمگسار مفلسان
ای وصالت دستگیر بیکسان
ای وصالت رهنمای سالکان
ای وصالت درگشای طالبان
ای وصالت شور مشتاقان شده
ای وصالت وصل عشاقان شده
ای وصالت صدق صدیق آمده
ای وصالت عین تحقیق آمده
ای وصالت ترک و تجرید آمده
ای وصالت گنج توحید آمده
ای وصالت اولین و آخرین
ای وصالت ظاهرین و باطنین
ای وصالت وصل من دریافته
لاجرم از عشق جان را باخته
ای وصالت کرده در زندان مرا
ای وصالت گم شده هجران مرا
ای وصالت کرده بر من آشکار
میبرد فردا مرادر پای دار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به صورت شعر، به توصیف وصالت و ارتباط روحانی با معشوق میپردازد. سراینده ابتدا به تقدیر و عظمت حق اشاره میکند و وجود او را در هر دو جهان (مادی و معنوی) ضروری میداند. بعد، وصالت را به عنوان منبع آرامش و درمان دردهای عاشقان معرفی میکند و از ویژگیهای آن صحبت میکند.
او وصالت را به عنوان آتش عشق در دلها، راهنمای سالکان و دانشی پویا از حقایق میداند. در ادامه به تأثیر وصالت بر طبیعت، انسانها و عارفان اشاره کرده و او را شناختهشده و در عین حال نهان توصیف میکند.
در نهایت، با ابراز عشق و شیدایی به وصالت، بیان میکند که چگونه این وصالت جان نزدیکان و جویندگان حقیقت را در هم آمیخته است و در نهایت از چنگ هجران نجات می بخشد. ایده کلی این شعر بیان روابط عمیق عاطفی و روحانی بین عاشق و معشوق است که با وصالع آن میسر میشود.
هوش مصنوعی: ای کسی که بر همهٔ جهان و موجودات آگاهی، غیر از تو هیچکس دیگری در این دو جهان وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ای کسی که عرش و مقام والای قدرت را در اختیار داری، بدان که عرش و کرسی هم به واسطه تو به وجود آمدهاند.
هوش مصنوعی: ای کسی که صاحب دانش و دانایی هستی، علم و آگاهی از این دنیا و آن جهان به تو تعلق دارد.
هوش مصنوعی: گفت: ای موجودی که هم در ظاهر و هم در باطن نمایان هستی، همهی مردم جهان به خاطر وجود تو شگفتزده و سردرگم هستند.
هوش مصنوعی: گفت، ای کسی که آرامش جان عاشقان هستی، تویی که درد بیدلان را درمان میکنی.
هوش مصنوعی: گفت: ای کسی که هر لحظه به رنگ جدیدی درمیآیی، عاشقان به خاطر تو در حال ذوق و شوق هستند.
هوش مصنوعی: ای عشق تو در دل ما آتش افکنده و هرچه غیرت و شهامت در ما بود، به کلی سوخته است.
هوش مصنوعی: ای محبوب، کسانی که عاشق تو هستند، با رسیدن به وصالت، به جان خود قربانی عشق تو میشوند.
هوش مصنوعی: ای محبوبی که عارفان به خاطر تو جان خود را قربانی کردهاند.
هوش مصنوعی: ای وصالت، بهخاطر صداقت و مهارتت، شایسته شدهای.
هوش مصنوعی: ای کسانی که به دنبال وصالت هستید، در این مسیر آمدهاید و در حال گفتوگو هستید.
هوش مصنوعی: ای معشوق من، تو مقصد و آرزوی مسافران هستی که همه در مسیر عشق گام برمیدارند، هرچند که این راه بدون نشانه است و هیچ نشانی از مقصد ندارد.
هوش مصنوعی: ای وصال تو، زاهدان در زهد خود هر وقت درباره زهد سخن میگویند و آن را توضیح میدهند.
هوش مصنوعی: ای محبوب من، دانشمندان به خاطر عشق و وصالت، در اوج هیاهو و شلوغی، در مسیر تقلید موها را میگسستند.
هوش مصنوعی: تو وصالت و نزدیکیت برتر از وصف و گفتار انبیا است و حقیقت وجودشان فراتر از بحثها و سخنهاست.
هوش مصنوعی: تو همان وصالی هستی که در آسمان و زمین وجود دارد و در ستایش پروردگار جهانیان تجلی یافتهای.
هوش مصنوعی: ای محبوب، حضور تو همچون خورشید است که نورش بر تمامی جهان میتابد و همه جا را روشن میکند.
هوش مصنوعی: ای محبوب، گاهی به شکل ماه کامل و گاهی به صورت هلال در میآیی و من همیشه مشتاق وصالت هستم.
هوش مصنوعی: ای عشق تو مانند یک ستاره درخشان است که در مسیر خود همه را گیج و شگفتزده کرده و در حال گذر از این راه، همه را به خودش مشغول ساخته است.
هوش مصنوعی: عشق و وصال تو مانند نیروی باد و آتش، به هم پیوند خوردهاند و این پیوند ناشی از مهر و لطف توست.
هوش مصنوعی: ای وصال تو، سر زندگی و منبع وجود شده است، جایی برای نگهداری جان و روح پاک فراهم کردهای.
هوش مصنوعی: وصال تو مانند دریاست که هر بار درد و مشکلی جدید ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: ای عشق تو، مانند کوهی است که در دل هزاران گل نشسته و در دلها به یاد تو زنده است.
هوش مصنوعی: ای محبوب تو باعث شدهای که درختان و گلها به شکوفه بنشینند و هزاران میوه از دل به بار آورند.
هوش مصنوعی: ای عشق تو، سرشار از اهمیت و ارزش هستی، که وجود تو از دل بیپایان عدم، به مانند دریایی از شگفتیها و نعمتها جوشیده است.
هوش مصنوعی: تو حضور و غیابت را به خوبی میشناسم، هم در دیدهام و هم در دل؛ حضورت به وضوح در کلام و رفتار نمایان است.
هوش مصنوعی: وجود تو در عالم در قسمت وصالت نیست، اما همین وجود تو در این دنیا به وصالت تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: ای وصال تو، از این دنیا فراتر رفتهای و وصالت به جهانی دیگر و والاتر شبیه شده است.
هوش مصنوعی: از ارتباط تو در این دنیا و آن دنیا، ای کسی که به وصالت دست یافتهای، بهرهمند میشوند، دلباختگان و صاحبان دل.
هوش مصنوعی: ای وصال تو هم آشکار است و هم پنهان، ای وصال تو روشنایی بخش جهان.
هوش مصنوعی: ای محبوب، عشق و وصال تو باعث شده که جان ما در این دنیا به شدت بیمار و از هم پاشیده شود.
هوش مصنوعی: ای حضور تو تسکیندهندهی دلهای بیچاره و بیسرپرست، ای عشق تو یاریگذار و مددکار بدون یاریدهندگان.
هوش مصنوعی: ای وصالت، تو را به عنوان راهنمایی برای مسافران مسیر عشق میشناسم و تویی که درها را به روی seekers گشودهای.
هوش مصنوعی: تو باعث شوق و اشتیاق مشتاقان شدهای و وصل تو سبب پیوند و عشق عاشقان گشته است.
هوش مصنوعی: تو که به وصالت، حقیقت راستین و عین حقیقت آمدهای، همانند یک دوست واقعی و صادق.
هوش مصنوعی: ای محبوب، تو از دنیای مادی و تجرد آمدهای و وصال تو، همان گنجینه توحید و یکتایی است.
هوش مصنوعی: ای عشق تو، آغاز و پایان همه چیز هستی، تو تجلی آشکار و پنهان هستی.
هوش مصنوعی: ای محبوب، چون به وصالت دست یافتهام، پس از عشق به تو جانم را فدای تو کردهام.
هوش مصنوعی: ای عشق تو، که به خاطر وصالت در این زندان گرفتار شدم، ای عشق تو که در دوری و فراق گم شدهای.
هوش مصنوعی: ای عشق تو به من ظاهر شده و میگوید که فردا من را به پای دار میبرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.