گنجور

عطار » اشترنامه » بخش ۱۶ - حكایت

 

این چه دریایی‌ست قعرش ناپدید

آن دری دارد بی قفل و کلید

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۹ - حكایت

 

از فضایل مجمعی دیگر بدید

رفت آنجا و در آنجا بنگرید

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۹ - حكایت

 

شاه چون او را بدید و بنگرید

از غم او جان شه اندر دمید

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۹ - حكایت

 

بر سر این جوهرت جانم رسید

ناگهان این را درین بازار دید

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۹ - حكایت

 

هیچکس این محنت و خواری ندید

آنچه امروز این بجان من رسید

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۹ - حكایت

 

زود باشید و ببازارش برید

آنگهی او را ابردارش کشید

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۹ - حكایت

 

این همه از فوق و تحت آمد پدید

هر یکی اندر خیالی در رسید

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۰ - حكایت استاد نقاش

 

مرد ره‌بین چون ز استاد این شنید

روی استاد حقیقی باز دید

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۰ - حكایت استاد نقاش

 

ناگهان الحاح استاد او شنید

لیک مر استاد را آنجا ندید

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۲ - رسیدن سالك با پرده دوم

 

می‌گذشت او تا به پیری در رسید

روی آن مرد دگر در راه دید

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۳ - رسیدن سالک به پردهٔ سیم

 

تا به سیم پرده او اندر رسید

ناگهان یک ماه‌روی نغز دید

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۴ - رسیدن سالک با پرده چهارم

 

مرد ره بین چون چنان راهی بدید

همچنان میرفت تا او آرمید

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۴ - رسیدن سالک با پرده چهارم

 

این همه سعی تو گردد ناپدید

کی در آن حضرت همی خواهی رسید

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۵ - رسیدن سالك با پرده پنجم

 

راه میبرید تا جائی رسید

خود در آنجا گاه ناگه پرده دید

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۵ - رسیدن سالك با پرده پنجم

 

شرح بسیار بگفت و بر طپید

هر دم او اندر مقامی بر جهید

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۵ - رسیدن سالك با پرده پنجم

 

عقل کل چون مر ترا صورت بدید

در مقام جمع حشمت آرمید

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۶ - حكایت ابراهیم علیه السلام

 

کل آتش چون خلیل کل پدید

بعد از آن گلها در آنجا بشکفید

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب

 

هرکه فانی شد ز دید او دید دید

هم زحق گفت وز حق رازی شنید

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۳۰ - رسیدن سالك با پردۀ هفتم

 

چون در آن کون پر از عزّت رسید

یک تنی از ذات پاک او بدید

عطار
 
 
۱
۱۱
۱۲
۱۳
sunny dark_mode