گنجور

عطار » اشترنامه » بخش ۱۱ - حكایت مرد كر و قافله

 

روی با کر کرد پیر سبز‌پوش

گفت خوش خور پاره دیگر بنوش

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۱ - حكایت مرد كر و قافله

 

روی در کر کرد پیر سبز پوش

دست زد بر لب که یعنی شو خموش

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۱ - حكایت مرد كر و قافله

 

رهبر تو پیر عشق سبز پوش

آب معنی کن ز دست عشق نوش

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۲ - حكایت شهباز و صیاد

 

چون بهشت آنجایگه بس خوب و خوش

با صفت همچون سرایی ماه وش

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۳ - در تقریر راه و تفسیر آن

 

نی دو عالم بودی از وی پر زجوش

تو ندانی این سخن بنشین خموش

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۴ - حكایت عیسی علیه السلام با جهودان

 

همچو من شاهی نبد با فرو هوش

پادشاهانم شده حلقه بگوش

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۴ - حكایت عیسی علیه السلام با جهودان

 

ملک من زو گشت یکسر پرخروش

دیک ملک من بدی از وی بجوش

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۴ - حكایت عیسی علیه السلام با جهودان

 

پرسشی با یکدیگر کردند خوش

دید عیسی جسم و جانی ماه وش

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۰ - حكایت استاد نقاش

 

بود مردی با کمال و فرّ و هوش

کرده بود او از شراب شوق نوش

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۳ - رسیدن سالک به پردهٔ سیم

 

پر‌نشاط و خنده‌لب با رای و هوش

درّها آویخته بر روی و گوش

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۵ - رسیدن سالك با پرده پنجم

 

بی حدست آنجا تو راز خود بپوش

راز با تست و کجا باشد خموش

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۸ - سؤال سالك وصول از پیر

 

بحرم از شوق تو این ساعت بجوش

تا ابد هرگز نخواهم شد خموش

عطار
 
 
۱
۴
۵
۶
sunny dark_mode