عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۶ - تمثیل در فواید خاموشی و گوش کردن پند استاد و یک جهت بودن در آن و بیان استعداد جبلی مستعدان
گر نگوئی تو سخن با من بلند
خویش رادر خاک و خون خواهم فکند
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۲ - حکایت در تمثیل حال نادانان، که بخود گمان دانائی برند، و از حقیقت حال دانایان بیخبرند و طریقۀ دانایان از نادان شمرند
گفت ای یار عزیز هوشمند
در کدامین ملک باشی پای بند
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۲ - حکایت در تمثیل حال نادانان، که بخود گمان دانائی برند، و از حقیقت حال دانایان بیخبرند و طریقۀ دانایان از نادان شمرند
جمله درویشان حقّ در این رهاند
کرخی و بسطامی از وی آگهند
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۲ - حکایت در تمثیل حال نادانان، که بخود گمان دانائی برند، و از حقیقت حال دانایان بیخبرند و طریقۀ دانایان از نادان شمرند
رو تا با دانای دین بیعت به بند
تا نیفتی همچو جاهل درکمند
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۴ - تمثیل قبول پند و نصیحت دادن شیخ نظام الدین حسن صفا فرزند خود را و در آئینه قابلیت آن فرزند تأثیر کردن و قبول نمودن او آنرا
خطّ آزادی بسالک میدهند
زآنکه بر خلق خدا خوش مشفقاند
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۸ - تمثیل در عدل کسری و ثمرهٔ آن خصال، و ظلمآوری و نتیجهٔ آن، و حکایت شاهزادهٔ نیکو و از راه رفتن او به سخن مردم بدسکال و پند دادن شیخ ابوالحسن خرقانی او را و ابا نمودن او از آن
شاه را کشت و سرش را پوست کند
این عمل شاهان عالم راست پند
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۴ - در بیان خبر دادن از جلوۀ ظهور مولوی رومی قدس سره
مفتی و قاضی وعامی گمرهند
همچو مردار اوفتاده در چهاند
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۸۱ - تمثیل احوال آنهائی که به هر چه توجه پذیرند، رنگ آن گیرند و برای صورت میرند
خود ازو عطّار گشته سربلند
خود ازو عطّار صید این کمند
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱۷ - فی التعصب
ای تعصب بند بندت کرده بند
چند گوئی چند از هفتاد و اند
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۳۳ - الحكایة و التمثیل
گر بگریم گوئیم از گریه چند
ور بخندم گوئیم بگری مخند
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۳۴ - الحكایة و التمثیل
خویشتن را رسته دید اول ز بند
لاجرم بر شد برین دود بلند
عطار » مصیبت نامه » بخش هفتم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
دل درو بیهوده چندینی مبند
وز کفی دو آب چندینی مخند
عطار » مصیبت نامه » بخش هفتم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
تا مربع گردد این قصر بلند
این زمانت رخت میباید فکند
عطار » مصیبت نامه » بخش یازدهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
دل درین بیغولهٔ دیوان مبند
زار بگری و چو بیکاران مخند
عطار » مصیبت نامه » بخش یازدهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
رفت آن دیوانه بر بام بلند
ژندهٔ را در سر چوبی فکند
عطار » مصیبت نامه » بخش پانزدهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
زان همه دشت و زمین پست وبلند
چار گز خاک لحد بودش پسند
عطار » مصیبت نامه » بخش نوزدهم » بخش ۱ - المقالة التاسعة عشره
سالک آمد پیش پیر دلپسند
داد شرح حالش از جان نژند
عطار » مصیبت نامه » بخش بیستم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
ملهمم گفت این سخنهای بلند
نیست اندر خورد مشتی مستمند
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و دوم » بخش ۱۱ - الحكایة و التمثیل
آن یکی گفتش که مگری ای نژند
کان خداوندی که این سقف بلند
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و چهارم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
بیوه هر روزی برافکندی سپند
در تعجب ماندی شاه بلند