عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۸ - حکایت بر سبیل تمثیل در آنکه اقتدا به پیری باید نمودن و در دو عالم دستگیری داشتن
رفت پیش آن بزرگ دین و گفت
این سخن را از تو چون سازم نهفت
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۸ - حکایت بر سبیل تمثیل در آنکه اقتدا به پیری باید نمودن و در دو عالم دستگیری داشتن
هر که دارد با تو حقّ معرفت
باش با او در طریقت هم صفت
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۹ - موعظه در وصیت نمودن بمتابعت نبی و ولی و تنبیه اهل غفلت
گفت هر کس راز با یاری نهفت
سرّ او عطّار در بازار گفت
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۹ - موعظه در وصیت نمودن بمتابعت نبی و ولی و تنبیه اهل غفلت
هر کسی کو بغض شاه ما گرفت
صدهزاران لعنت حق او شنفت
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۲ - حکایت در تمثیل حال نادانان، که بخود گمان دانائی برند، و از حقیقت حال دانایان بیخبرند و طریقۀ دانایان از نادان شمرند
و آنکه در ره دید میّت در نهفت
زنده یا مرده است در تابوت گفت
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۵ - در پند پدر فرزند را
هر که او سر معانی را نهفت
غیر حقّ را از درون خویش رفت
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۵ - در پند پدر فرزند را
هر که بد کرد و بدان را بد نگفت
گشت شیطان خود به او صد بار جفت
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۸ - تمثیل در عدل کسری و ثمرهٔ آن خصال، و ظلمآوری و نتیجهٔ آن، و حکایت شاهزادهٔ نیکو و از راه رفتن او به سخن مردم بدسکال و پند دادن شیخ ابوالحسن خرقانی او را و ابا نمودن او از آن
شیخ با ایشان ازین معنی نگفت
قهر حق را دم نزد ز ایشان نهفت
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۰ - تنبیه به حال کسانی که در عمل قاصرند و مردم را بدان فرمایند، و مناظرهٔ شیخ شبلی و شیخ ابوالحسن نوری قدس سرهما
چون بدانست او سخن را و بگفت
زآنکه این سرّیست اندر جان نهفت
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۰ - تنبیه به حال کسانی که در عمل قاصرند و مردم را بدان فرمایند، و مناظرهٔ شیخ شبلی و شیخ ابوالحسن نوری قدس سرهما
مرتضی بر منبر او را پاک گفت
راه شرعش از خس و خاشاک رفت
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۲ - در تنبیه حال غافلان و اظهار حقایق عارفان، و بیان یکتائی حق سبحانه و تعالی، و تکرار ظهور صفات او جل جلاله
آب چبود آب بحر معرفت
حق شناسی کردن از ذات و صفت
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۳ - در حقیقت معنی «لا مُؤَثِّرَ فِي الوُجودِ اِلَّا الله» که صرف توحید است
هرکسی خود آنچه بتوانست گفت
همچنان وصف تو ماند اندر نهفت
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۴ - در بیان خبر دادن از جلوۀ ظهور مولوی رومی قدس سره
زندگی کن تو بعلم معرفت
زندگی را کم بخوردن کن صفت
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۹ - درضمانت بهشت مر کاتب کتاب را و اسرار او فرماید
اهل راز آنست کو را عشق گفت
من ندارم رازها از تو نهفت
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۸۱ - تمثیل احوال آنهائی که به هر چه توجه پذیرند، رنگ آن گیرند و برای صورت میرند
گر بیندازی نظر دیگر نهفت
خلعت باطن ز تو خواهم گرفت
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - فی التوحید باری عز اسمه
در دلش گنجی نهاد از معرفت
دادش از جان جام جم عیسی صفت
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱۳ - فی فضیلة امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه
چون علی فزت و رب الکعبه گفت
ناقة اللّه شیر حق را بر گرفت
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱۶ - فی فضیلة حسین رضی الله عنه
آفتاب آسمان معرفت
آن محمد صورت و حیدر صفت
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۳۳ - الحكایة و التمثیل
صد هزاران گل که در ناید بگفت
در گلستان دل سالک شکفت
عطار » مصیبت نامه » بخش چهارم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
بر سر گوری مگر بهلول خفت
همچنان خفته از آنجا مینرفت