اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۴۲ - زنده رود مشکلات خود را پیش ارواح بزرگ میگوید
سکر یاران از تهی پیمانگی است
نیستی از معرفت بیگانگی است
ای که جوئی در فنا مقصود را
در نمی یابد عدم موجود را
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۱۴ - در معنی اینکه چون ملت محمدیه مؤسس بر توحید و رسالت است پس نهایت مکانی ندارد
گفت با امتز دنیای شما
دوست دارم طاعت و طیب و نسا
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۶ - در معنی اینکه سیدة النساء فاطمة الزهراء اسوه کامله ایست برای نساء اسلام
آن ادب پروردهٔ صبر و رضا
آسیا گردان و لب قرآن سرا
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۳ - مکاتبۀ منظوم
من که خوردم شام و رفتم توی جا
گر نمی خواهی بیایی هم میا
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۳ - مکاتبۀ منظوم
زین سبب گفتم تو را ای بی وفا
گر نمی خواهی بیایی هم میا
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۳ - مکاتبۀ منظوم
باز می گویم که گر لختی بیا
من همانا لخت می خواهم ترا
ملکالشعرا بهار » ترکیبات » شب زمستان
هر دو محروم از سعادت، هر دو محکوم فنا
پیش طوفان طبیعت، پرکاهی بیبها
هر دو را نقص قوانین خرد کرده زیر پا
سگ فقیر و بینوا، کودک فقیر و بینوا
ملکالشعرا بهار » مستزادها » مناظرهٔ ادبی (در جواب صادق سرمد از ادبای زمان)
ازپس مشروطه نو شد فکرها
سبکهایی تازه آوردیم ما
ملکالشعرا بهار » منظومهها » جنگ تهمورث با دیوها » خطاب به زن
گاه چون دخت اتابک بیوفا
کرده خود را در ره شهوت فنا
ملکالشعرا بهار » منظومهها » جنگ تهمورث با دیوها » پیام بانو به تهمورث
زان سپس از کار دیوان بازجست
کز چه رو در جنگ، دی گشتند سست
آن دو تن گفتند کار دوش را
قصهٔ آن بزم و نوشانوش را
ملکالشعرا بهار » منظومهها » جنگ تهمورث با دیوها » پاسخ شاه به پیام پریبانو
بانو ار دارد سر صلح و وفاق
از پی دیدار ما بندد نطاق
خود به پای خویش آید پیش ما
تا که گردد رای نیکاندیش ما
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۸ - بیم از بحران
متفق گردید با هم تا شما
هفت تن باشید اندر یک ردا
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - سلام به هند بزرگ
ایزدی بود آشناییهای ما
آشنا داند صدای آشنا
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - سلام به هند بزرگ
هیکلی گشت از سخنگوبان بپا
گفت: کل الصید فی جوف الفرا
ملکالشعرا بهار » منظومهها » مذمت مگس (ذوبحرین) » داستان «خرفستر»
عاجز از او آدمی و چارپا
تیره از او مسکن و صحن سرا
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۴ - حکایت
زد بدو پائی که بر خیز و بیا
همره من جانب دیوان سرا
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰ - نامه منظوم
من تو را آیم: دلیل ای با خدا!
تو برو: دعوی جمهوری نما!
میرزاده عشقی » جمهوری نامه » بخش ۱ - جمهوری سوار،تفصیل جناب جمبول
همچنین زیر جلی «سید ضیاء»
زد به فکر پست آنها پشت پا