گنجور

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت عنکبوت و خانهٔ او

 

ناگهی باشد که آن صاحب سرای

چوب اندر دست، استاده بپای

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت خفاشی که به طلب خورشید پرواز می‌کرد

 

دیگری پرسید ازو کای رهنمای

چون بود گر امر می‌آرم بجای

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت چوب خوردن یوسف به دستور زلیخا

 

بر تن یوسف چنان بازو گشای

کین دم آهش بشنوم از دور جای

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی معرفت » حکایت مردی که در کوه چین سنگ شد

 

جمله تاریک است این محنت سرای

علم در وی چون جواهر ره نمای

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی معرفت » حکایت مردی که در کوه چین سنگ شد

 

رهبر جانت درین تاریک جای

جوهر علمست و علم جان فزای

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی فقر » بیان وادی فقر

 

بحرکلی چون بجنبش کرد رای

نقشها بر بحر کی ماند بجای

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی فقر » سؤال پاک‌دینی از نوری دربارهٔ راه وصال

 

هست حوتی نه سرش پیدا نه پای

درمیان بحر استغناش جای

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » سی‌مرغ در پیشگاه سیمرغ » ...

 

شاه گفتش ای لطیف جان فزای

ازچه غرق خون شدی سرتابپای

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی‌وصف حاله » گفتهٔ پاک‌دینی که سی‌سال عمر بی‌خود می‌گذارد

 

در خم چوگان چه گویی، هیچ جای

می‌ندانم پای از سر، سر ز پای

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی‌وصف حاله » گفتار شبلی که پس از مردن به خواب جوانمردی آمد

 

بر من بیچاره این در برگشای

وین ز راه افتاده را راهی نمای

عطار
 

عطار » بی‌سرنامه » بخش ۱

 

جمله را یک بینی ای مرد خدای

تا نه‌بینی ای پسر رشته دوتای

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۴۱ - قال النبی صلی الله علیه و آله: «انا مدینة العلم و علی بابها»

 

اصلم از تون است و نیشابور جای

باشدم در مشهد سلطان سرای

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۵
sunny dark_mode