گنجور

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

آب نیکویی روان در جوی تست

نور ماه و آفتاب از روی تست

در بهاران هر نسیم خوش که هست

در میان بوستانم از بوی تست

دولتی کز یوسف اندر مصر بود

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

با غمت دل زحمت جان بر نتافت

جان که زلفت دید ایمان بر نتافت

عقل با درد تو از درمان گریخت

بوالعجب دردا که درمان بر نتافت

تیر مژگانت ز باریکی که بود

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

کس درین دوران وفاداری نیافت

یاریی بی زحمت از یاری نیافت

روز عالم رفت و در عالم کسی

بی غمی را روز بازاری نیافت

هیچ عاشق بر گلی ننهاد دل

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

عقل من در عشق خواری می کشد

صبر باری بی قراری می کشد

هر شبی بر اشگ چشمم تا به روز

دست هجرانت سماری می کشد

روز روشن کار دل آسانترست

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲

 

مهر تو هرگز ز جانم نگسلد

یاد تو هیچ از زبانم نگسلد

از توام بگسست گردون اینت درد

چون کنم تا از جهانم نگسلد؟

هجر بدنام تو هم نیک است اگر

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

 

باز ناز ماه‌رویی می‌برم

باز مهر کینه‌جویی می‌برم

تا بیابم ز آستان او نشان

رخت دل هرشب به کویی می‌برم

موی گشتم و اندرین دریای غم

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 
 
sunny dark_mode