گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷۶

 

کنون این زره چون زمین منست

سپر آسمان زرین منست

فردوسی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۴ - اندرز گرفتن بهرام از شبان

 

این که دستور تیزبین منست

در حفاظ گله امین منست

نظامی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۰

 

گم شدن در گم شدن دین منست

نیستی در هست آیین منست

تا پیاده می‌روم در کوی دوست

سبز خنگ چرخ در زین منست

چون به یک دم صد جهان واپس کنم

[...]

مولانا
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳ - تتبع خواجه

 

تا گدایی در میکده آیین منست

رخنه‌ها از مژه مغبچه در دین منست

زان دم از یاری می می‌زنم ای شیخ که او

همدم فیض‌رسان دل غمگین منست

تا که در دیر شدم جرعه کش پیر مغان

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴ - ایضا له

 

کافر عشقم و سودای بتان دین منست

خاک بتخانه شدن شیوه و آیین منست

اثر نعل سم رخش تو و پای سگت

در شب تیره هجران مه و پروین منست

چون ز میخانه برون آیم و هشیار شوم

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۶

 

بیمارم و هر کس که ببالین منست

گر گفت دعای عمر در کین منست

من عمر چه میکنم که دورم زبرت

دور از تو دعای عمر نفرین منست

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » ساقینامهٔ رباعی » شمارهٔ ۳۲

 

ساقی می کهنه یار دیرین منست

بی دختر رز عیش نه آیین منست

گو حوریم مده که دل میطلبد « کذا »

همشیره رز که جان شیرین منست

اهلی شیرازی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰

 

عشق ورزی مذهب ودین منست

می پرستی رسم و آیین منست

واقف سر نهان کنت کنز

این دل دانای حق بین منست

عاشقی کز قید کفر و دین برست

[...]

اسیری لاهیجی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۳

 

امروز نه خدمت بتان دین منست

این راه و روش مذهب دیرین منست

من عاشق و عشق و رندی و باده‌کشی

دین من و کیش من و آئین منست

مشتاق اصفهانی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱

 

کار من مهر تو و پیشه تو کین منست

کین من رسم تو و مهر تو آئین منست

تا مرا هست وفا پیشه، ترا هست جفا

تا ترا هست جفا کیش، وفا دین منست

شادی من غم و اندوه دل خرم تست

[...]

رفیق اصفهانی