گنجور

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۲

 

چنان بسته در پیش خسرو برد

ز ترکان یکی هدیهٔ نو برد

فردوسی
 

عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل

 

به کژدم چون توان ظن نکو برد

که او خود کژدم زنده فرو برد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۵ - آغاز داستان

 

بدو مِه مرد ظنّی بس نکو برد

به کهتر خانهٔ خویشش فرو برد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۵ - خواستگاری شاه اصفهان از گل

 

بسا کس کز هوس جوبی فرو برد

درآمد دیگری و آب او برد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۶ - طلب کردن قیصر باج و خراج از پادشاه خوزستان و رفتن هرمز به رسولی

 

از آن پس تحفهٔ شه پیش او برد

بیک ره عرضه داد و سر فرو برد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۱ - رسیدن نامۀ گل بخسرو

 

درامد حاجبی او را فرو برد

باعزازی تمامش پیش او برد

عطار
 

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۹ - حکایت

 

همچو شاپوری که جان نو برد

مژده شیرین بر خسرو برد

حکیم نزاری
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۶ - نامه نوشتن خسرو به شیرین به تعزیت فرهاد

 

کمال عاشقی این بود کو برد

من این دولت طلب می کردم او برد

سلیمی جرونی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۷

 

مستی و گر فرشته ز لعل تو بو برد

دندان بدین رطب که تو داری فرو برد

در دور چشم مست تو ایشوخ، شیخ شهر

گردن نهاد کز پی رندان سبو برد

چشم تو جادویی است که هاروت را بسحر

[...]

اهلی شیرازی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳

 

سالک نه ره بگم شده از جستجو برد

باید بخود فرو شود و پی باو برد

تن پروری که راحت زخم ترا شناخت

بی آب لقمه ای نتواند فرو برد

خونابه اش گلاب فشاند به پیرهن

[...]

کلیم
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۸

 

دوران حیله باز زما روبرو برد

یک نان دهد به ما و هزار آب رو برد

گردون تنگ عیش به یک قرص ساختست

صبح از دهن بر آرد و شامش فرو برد

دوشم که زیر بار جهان بود سال‌ها

[...]

فیاض لاهیجی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

در کلبه ما از جگر سوخته بو برد

با ما گله سنجید و شماتت به عدو برد

خواهم که برد ناله غبارم ز دل دوست

چون گریه تن زار مرا زان سر کو برد

همره رودش کوثر و حوران که دم مرگ

[...]

غالب دهلوی
 
 
sunny dark_mode