گنجور

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۹ - داستان ملک‌زاده جوان با دشمنان پیر

 

یک نفس آن تیغ برآر از غلاف

چند غلافش کنی ای بر خلاف

نظامی
 

عطار » پندنامه » بخش ۶۵ - در بیان علامتهای منافق

 

وعده‌های او همه باشد خلاف

قول او نبود بغیر از کذب و لاف

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۷۰ - در بیان صبر

 

گر نگردی ای پسر گرد خلاف

آنگهی زیبد ترا در صبر لاف

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۶ - حكایت ابراهیم علیه السلام

 

زود آئینه برون کن از غلاف

تا شود پیداترا کل بی خلاف

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۶ - حكایت ابراهیم علیه السلام

 

تن ترا از هر رهی برده خلاف

هست بگرفته در آئینه غلاف

عطار
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳ - آموختن وزیر مکر پادشاه را

 

سِرّ پنهانست اندر صد غِلاف

ظاهرش با تُست و باطن بَر خِلاف

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۴ - منازعت امرا در ولی عهدی

 

جان بی‌معنی درین تن بی‌خلاف

هست همچون تیغ چوبین در غلاف

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳۸ - باز جواب انبیا علیهم السلام

 

این نجوم ما نشد هرگز خلاف

صحتش چون ماند از تو در غلاف

مولانا
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۳۰ - در بیان آنکه سرّ به نااهل نشاید گفتن که او را زیان دارد. زیرا هر سخن را سرّی است و هر سرّی را سرّی دیگر هرکه سخن را داند و سر سخن را نداند ناچار کژ رود و باز سر پیش سر سر همچون سخن است، کسی که سر سر را نداند شنیدن سر زیانش دارد از این سبب موسی علیه‌السلام آن شخصی را که از حضرتش زبان و حوش و طیور التماس می‌کرد منع می‌فرمود و می‌گفت سلیمانی باید که از دانش زبان مرغان زیان نکند، در حق تو دانستن آن زهر قاتل است. باز وی لابه می‌کرد و موسی منع می‌فرمود تا سؤال و جواب از حد گذشت. آخرالامر گفت «ای موسی اگر همه نباشد باری زبان خروس و سگ که در خانه و بر درند بیاموز تا محروم نروم.» موسی زیان آنرا در آن آموختن مشاهده می‌فرمود، چندانکه منعش می‌کرد ممکن نمی‌شد و پند موسی را قبول نمی‌کرد، تا عاقبت آندو زبانرا به وی آموخت و فرمود که «یقین دان که از دانش این زیانمند خواهی شدن.»

 

اندر این وعده نیست هیچ خلاف

تیغ رنجش کنون بنه به غلاف

سلطان ولد
 
 
۱
۲