گنجور

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲

 

ساقیا وقتست اگر ما را شرابی در دهی

مجلس ما را ز باده رونق دیگر دهی

روح قدسی را به آب زندگانی خوش کنی

عقل پر دل را به باد لاابالی بر دهی

از قدح بندی گران بر پای مستان بر نهی

[...]

سید حسن غزنوی
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و پنجم » بخش ۱ - المقالة الخامسة و العشرون

 

گه مسلمانی دهی گه زر دهی

تا که یک لقمه بدین کافر دهی

عطار
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱۲

 

اغیار را مدام می از جام زر دهی

چون دور ما رسد همه خون جگر دهی

جانم ز شوق سوخت چه باشد اگر گهی

بویی ز پیرهن به نسیم سحر دهی

ای باد اگر کنی سوی آن آستان گذر

[...]

جامی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۴۴

 

ای ناله، چند در غم دل دردسر دهی؟

مغز مرا، به بوی کباب جگر دهی؟

از قطره نم گرفته و بخشی به جوی و بحر

لخت جگر فشرده، به مژگان تر دهی؟

حزین لاهیجی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در توصیف بهار و منقبت حیدر کرار علیه سلام الله الملک الجبار

 

بیک فقیر از عطا هزارکشور دهی

به هریک از کشورش هزار لشکردهی

به هریک از لشکرش هزار افسر دهی

همره هر افسرش هزار بجان و دل سردهی

جیحون یزدی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۲۳ - گره گشای

 

گندمم را ریختی، تا زر دهی

رشته‌ام بردی، که تا گوهر دهی

پروین اعتصامی