گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۹

 

بیا جانا دل پر درد من بین

سرشک گرم و آه سرد من بین

غم مهجوری و بار صبوری

همه بر جان غم پرورد من بین

چو جان ازگرد تن دامن فشاند

[...]

جامی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰

 

دلم افسرده آه سرد من بین

ز بی‌دردی بدردم دردمن بین

رود چون در رهت بر باد خاکم

پریشان در هوایت گرد من بین

چمنها از تو سبز ای ابر رحمت

[...]

مشتاق اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹

 

نگارینا دل پر درد من بین

دل پر درد غم پرورد من بین

سوارا در پیت افتاده گردم

نگاهی از قفا کن گرد من بین

ره آوردم بجز دست تهی نیست

[...]

طبیب اصفهانی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸

 

طبیبا، جان غم پرورد من بین

چو درمانم تو داری، درد من بین

تو کز می، چهره ی گلرنگ داری

به این شکرانه رنگ زرد من بین

بکویت نقد جان آورده از راه

[...]

آذر بیگدلی