انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶
اگر نقش رخت بر جان ندارم
به زلف کافرت ایمان ندارم
ز تو یک درد را درمان مبادم
اگر صد درد بیدرمان ندارم
ز عشقت رازها دارم ولیکن
[...]
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۲
اگر عشقت به جای جان ندارم
به زلف کافرت ایمان ندارم
چو گفتی ننگ میداری ز عشقم
که من معشوق اینم کان ندارم
اگر جانم بخواهد شد ز عشقت
[...]
عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۱) حکایت آن زن که بر شهزاده عاشق شد
زنیام مردئی چندان ندارم
دلم خون گشت گوئی جان ندارم
عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۱۰) حکایت آن مرد که عروس خود را بکر نیافت
بدو گفتا که من ایمان ندارم
اگر این سرِّ تو پنهان ندارم
عطار » بلبل نامه » بخش ۳۶ - جواب دادن هدهد بلبل را و اجازت دادن بلبل را
فزون زین طاقت هجران ندارم
چنانستم که گوئی جان ندارم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان
چه سازم پیشکش؟ جز جان ندارم
ز تو جان دارم و پنهان ندارم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۶ - در اسرار عشق الهی فرماید
مرا تا درد باشد جان ندارم
در اینجا جز رخ جانان ندارم
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵
نگارا، بیتو برگ جان ندارم
سر کفر و غم ایمان ندارم
به امید خیالت میدهم جان
وگرنه طاقت هجران ندارم
مرا گفتی که: فردا روز وصل است
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۰
اگر عشقت به جای جان ندارم
به زلف کافرت ایمان ندارم
چو گفتی ننگ می داری ز عشقم
غم عشق تو را پنهان ندارم
تو می گفتی مکن در من نگاهی
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۶
دلا صبر از رخ جانان ندارم
به عشق او سر و سامان ندارم
صبا از من پیامی بر، بر یار
کزین پس طاقت هجران ندارم
بود مشکل مرا درد فراقت
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۷
ندارم بی تو برگ جان ندارم
غم عشق تو را پنهان ندارم
خبر داری که در شبهای تاری
به درد عشق تو درمان ندارم
غم تو آتشی در جان ما زد
[...]