گنجور

فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۲۰

 

برو جاودان خانه زندان توست

همان گوهر بد نگهبان توست

فردوسی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۷۷

 

ای آفتاب شاهی تخت آسمان توست

ملک زمین مسخر حکم روان توست

صاحبقران و خسرو روی زمین تویی

دولت همیشه رهبر و صاحبقران توست

گر مهرگان توست خجسته عجب مدار

[...]

امیر معزی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۱۸ - گفتار حکیم هند با اسکندر

 

بدو گفت کاهریمنی سان توست

اگر جانی آتش بود جان توست

نظامی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۹ - نعت چهارم

 

خط فلک خطه میدان توست

گوی زمین در خم چوگان توست

نظامی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۲ - مقالت هفتم در فضیلت آدمی بر حیوانات

 

گر نفسی نفس به فرمان توست

کفش بیاور که بهشت آن توست

نظامی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۹ - داستان ملک‌زاده جوان با دشمنان پیر

 

یارب  از آن گنج که احسان توست

نقد نظامی سره کن که‌آن تو‌ست

نظامی
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸

 

چون به اصل اصل در پیوسته بی‌تو جان توست

پس تویی بی‌تو که از تو آن تویی پنهان توست

این تویی جزوی به نفس و آن تویی کلی به دل

لیک تو نه این نه آنی بلکه هر دو آن توست

تو درین و تو در آن تو کی رسی هرگز به تو

[...]

عطار
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴

 

رو که میدان جهان میدان توست

گوی خوبی در خم چوکان توست

زمرد کردون و لعل آفتاب

در رکاب خلعت مرجان توست

لولوی و یاقوت را در بحر و کان

[...]

اثیر اخسیکتی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶

 

ای کآب زندگانی من در دهان توست

تیر هلاک ظاهر من در کمان توست

گر برقعی فرونگذاری بدین جمال

در شهر هر که کشته شود در ضمان توست

تشبیه روی تو نکنم من به آفتاب

[...]

سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷

 

هر صبحدم نسیم گل از بوستان توست

الحان بلبل از نفس دوستان توست

چون خضر دید آن لب جان‌بخش دلفریب

گفتا که آب چشمهٔ حیوان دهان توست

یوسف به بندگیت کمر بسته بر میان

[...]

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۶ - حکایت ممسک و فرزند ناخلف

 

زر و نعمت اکنون بده کآنِ توست

که بعد از تو بیرون ز فرمان توست

سعدی
 

جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۵۲ - نصیحت کردن حکیم سلامان را

 

نطفه در تن مایه بخش جان توست

قوت اعضا قوت ارکان توست

جامی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۵

 

رزق وسیع در قدم میهمان توست

هر کس که میهمان تو شد میزبان توست

نعمت شود زیاده به قدر زبان شکر

نخلی است این که ریشه آن در دهان توست

گر سایه ای به سوخته جانی فکنده ای

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۶۶

 

شکرفروش مصر حلاوت زبان توست

پرورده کنار نزاکت میان توست

صائب تبریزی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode