گنجور

اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۲۱ - مناجات مرد شوریده در ویرانهٔ غزنی

 

ظاهرش صلح و صفا باطن ستیز

اهل دل را شیشهٔ دل ریز ریز

اقبال لاهوری
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » زهره و منوچهر » بخش ۳

 

آن که ز یک زن بود اندر گریز

در صف مردان چه کند جَست و خیز

ایرج میرزا
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مثنوی

 

سرودی زن چه مرغان شب آویز

بیاد گلرخان شورش انگیز

غروی اصفهانی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۱۶ - چه شورها

 

نسیم صبحدم خیز، بگو به مردمِ تبریز

که نیست خلوتِ زرتشت، جای صحبتِ چنگیز (جای صحبتِ چنگیز)

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۶

 

نویسنده را بایدی چار چیز

دل و دست و افکار و وجدان تمیز

عارف قزوینی
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۲۷

 

به بادافره اندر مشو تند و تیز

کسی را به گیتی میازار نیز

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۳۹

 

کسی کش به چیز تو چشمست تیز

گروگان منه در برش هیچ چیز

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » ترجیعات » از زبان محمدعلی شاه مخلوع

 

بودم روزی به شهر تبریز

آقا و ولی عهد و با چیز

شه هرمز بود و بنده پرویز

و اینک شده‌ام ز دیده خونریز

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مستزادها » اهلا و سهلا

 

بر ما ز روس و انگلیس است بیش

اجحاف و کین و ستیز

بر ما رسد هردم دوصد گونه نیش

زان فرقهٔ بی‌تمیز

شد مملکت بی‌خانمان و پریش

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مستزادها » داد از دست خواص

 

بهر محرومی عامان فقیر ناچیز

قلم خاصان تیز

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار

 

نادر اندر طوس چون بشنید آن چنگ وکریز

نامه‌ای بنگاشت سوی شه همه بیغاره خیز

گفت بس در چشم بدخواهان نماید ناتمیز

این ستیز زشت و صلحی زشت‌تر ازآن ستیز

باری اکنون چاره‌ای باید پس از این رستخیز

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - سرگذشت شاعر در اولین مسافرت او به تهران

 

آن که از بیم بندهٔ ناچیز

سوی دربند می‌گریزد تیز

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۷ - اندرز به شاه

 

خوش بود ار ملت اسلام نیز

دست بشویند ز کین و ستیز

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۹ - شاه دل‌ آگاه

 

جانب ملت نگرد تیز تیز

گوید با خصم که خونش مریز

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱ - جو یک مثقالی

 

چون در آن حقه گشادند نیز

جز دو جوکهنه ندیدند چیز

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۱ - در وصف استاد حسین بهزاد نقاش عالیمقام

 

به سحرانگیزی کلک گهرخیز

به نقش جان دهد رنگ دلاویز

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - سلام به هند بزرگ

 

تیغ همت راین ای هند عزیز

با فسان جرئت و امّید، تیز

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!

 

یکی باغ دارم یکی خانه نیز

دوتا گاو و دیگر فرومایه چیز

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۲ - یاران سه گانه‌:‌

 

چو بگرفت مرگش گریبان که خیز

خبر یافتند آن سه یار عزیز

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۱۱۶
۱۱۷
۱۱۸
۱۱۹
۱۲۰
۱۲۱