وحشی بافقی » ناظر و منظور » گرمی شعلهٔ آفتاب در عالم فتادن و مرغ آبی از غایت گرما منقار از هم گشادن و رفتن شاهزاده از مصر به سبزهزاری که از لطف نسیم او روح مسیحا تازه گشتی و با فیض چشمهسارش خضر از آب زندگانی گذشتی
اگر مژگان کس بر هم رسیدی
به سد فرسنگ از آن جنبش رمیدی
وحشی بافقی » ناظر و منظور » رفتن شاهزاده منظور به شکار و باز را بر کبک انداختن و شام فراق ناظر را به صبح وصال مبدل ساختن
فغان زین تیره شام ناامیدی
که در وی نیست امید سفیدی
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۹ - گفتار در نکویی خموشی و عشق
اگر رنج قفس در خواب دیدی
چو بوتیمار سر در پر کشیدی
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۱۷ - گفتار در رفتار خادمان شیرین به طلب نزهتگاه دلنشین و پیدا نمودن دشت بیستون و خبردادن شیرین را
اگر مرغی به شاخش آرمیدی
گشادی سایهاش بال و پریدی
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۲ - گفتار درآوردن خادمان شیرین فرهاد را در نزد آن ماه جبین و دلربایی آن نازنین از فرهاد
به خرم لاله زاری چون رسیدی
ستادی لختی و جامی کشیدی
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۷ - در نوشتن شیرین جواب خسرو را و عتاب کردن بدو در عشق و محبت با دیگران
به یک تلخی که از شیرین چشیدی
به درد خود ز شکر چاره دیدی
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۷ - در نوشتن شیرین جواب خسرو را و عتاب کردن بدو در عشق و محبت با دیگران
نه آن شیرین بود شیرین که دیدی
که گر کوه بلا دیدی کشیدی
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۸ - در بیان وصل و هجران نکویان و رفتن شیرین به تماشای بیستون
مرا خود یک نظر افزون ندیدی
چسان این صورت دلکش کشیدی
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۸ - در بیان وصل و هجران نکویان و رفتن شیرین به تماشای بیستون
ز صورت های بی معنی رمیدی
چنان دیدی که در معنی رسیدی
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم
تو به علم ازل مرا دیدی
دیدی آن گه به عیب بخریدی
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش اول
به هشتاد و نود چون در رسیدی
بسا سختی که از گیتی کشیدی
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول
بسی می کرد زینسان ناامیدی
که ناگه از افق سرزد سفیدی
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول
به نور مخلصان در روسفیدی
به صبر مفلسان در ناامیدی
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۵ - ماده تاریخ شهادت عرب
گل باغ وفاداری عرب آن
کزین گلشن بجز خاری نچیدی
ز بس کو بود مست جانفشانی
ز مژگان جای خونش جان چکیدی
شهید تیغ دشمن گشت و نوشید
[...]
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - تعریف قحط دکن
بسهو از قطره ای زابری چکیدی
شرر آسا سوی بالا دویدی
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - تعریف قحط دکن
بزانو کاسه سر چون رسیدی
زمانی کاسه همسایه دیدی