گنجور

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۲۱ - فرو رفتن سیتا در زمین و همکلام بودن با رام

 

خَضر بی آب حیوان گشته ماهی

فتاد آشفته کارش با سیاهی

ملا مسیح
 

وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۶ - صفت عطّاران

 

گر چاره ی ضعف قلب خواهی

انداز به کودکان نگاهی

وحیدالزمان قزوینی
 

وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۵۴ - صفت مَدارِس

 

هستی از جهل طبع، واهی

با این همه نور در سیاهی

وحیدالزمان قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۳

 

نظر بگشا، نگه دانسته کن، در هر پر کاهی

که هر تار نگاه عبرتی، باشد بحق راهی

ز دلها، میتوانی ره ببزم قرب حق بردن

که هر طاق دلی، آن بار گه را هست درگاهی

بساط بزم قرب حق، پر است از شیشه دلها

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۴

 

هر نقش درم بندی است، در دیده آگاهی

دائم ز فلوس خویش در دام بود ماهی!

در خواب نبیند شه، آسایش درویشی

درویش ندارد ره بر تخت شهنشاهی

با سر بسر آن کو، ره در دل شب میپو

[...]

واعظ قزوینی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۴

 

به طوفان اشکی به غوغای آهی

به غارت دهم محشری از نگاهی

ز دام عدم می کند رم نگاهم

چها می کند چشم او از نگاهی

به حق تمنا به جان تماشا

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۵

 

به استقبال مژگان سیاهی

نگاهم می رود هر دم به راهی

چه می کردیم با چندین خجالت

اگر بودی زبان عذرخواهی

دل است آیینه روز و شب ما

[...]

اسیر شهرستانی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۲۰۲ - ماهی پز

 

ماهی پز امردی را بردم به صبحگاهی

در خانه وا نمودم تا پشت گاو ماهی

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳۷

 

امروز به عالم نبود اهل وفا را غیر از تو پناهی

گیرند برای تو شب و روز دعا را از هر سر راهی

تا چند به زلف تو بگویم نگارا با ناله و آهی

ای ریخته سودای تو خون دل ما را بی هیچ گناهی

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۷۳

 

ای دیده از تو دوران جمشید دستگاهی

زیبد به بندگانت چون لاله کج کلاهی

روشن ز روی عدلت از ماه تا به ماهی

ای از رخ تو پیدا انوار پادشاهی

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - مثنویات به طرز مناجات

 

ندارم جز تو در عالم پناهی

به غیر از آستانت تکیه گاهی

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - در صفت شهر بخارا گفته ملا سیدا

 

کند در دیده ها عمقش سیاهی

در آبش غرق گشته گاو ماهی

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - در صفت شهر بخارا گفته ملا سیدا

 

چنان صاف است آبش از سیاهی

توان دیدن به پشت گاو ماهی

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶ - در تهنیت تخت حضرت فردوس مکانی

 

به کنعان کرم یعقوب جاهی

به مصر جود یوسف دستگاهی

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶ - در تهنیت تخت حضرت فردوس مکانی

 

ازو گاو زمین در دادخواهی

نهاده سینه را در پشت ماهی

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۵ - در تعریف خواجه شفیع نقاش

 

ز موج آب حیوانش سیاهی

بود نقش بر آبش پشت ماهی

سیدای نسفی
 
 
۱
۴۲
۴۳
۴۴
۴۵
۴۶
۵۴
sunny dark_mode