ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۹
به نادان آن چنان روزی رسانَد
که صد دانا در آن حیران بمانَد
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۲ - شاه و جام
شاه بر او رأفتِ شاهانه راند
دختر خود را به بر خویش خواند
عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۶
دگر اندرین مملکت کس نماند
که باید قلم پشت تا گور راند
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۶۷ - صبر و ثبات
مرد باید که ز گشت فلک و اختر
تن بهاندوه و بهغم خیره نرنجاند
صبر بایدکه به آلام ظفر یابی
ور نه آلام تن مرد بسنباند
مرد را شاید در محنت روزافزون
[...]
ملکالشعرا بهار » مسمطات » شکوه
ماه دگر نوبهار، جیش براند
از سپه دی سلاحها بستاند
کل را بر تخت خسروی بنشاند
بلبل دستانسرا نشید بخواند
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۸ - بیم از بحران
مر وزبران دگر را پیش خواند
داستانها زان خیانتکیش راند
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۸ - بیم از بحران
زین سبب برجست و دامن برفشاند
دید ه گریانسوی قصرخویشراند
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - سلام به هند بزرگ
آن که کندم خورد و دور ازخلد ماند
در سراندیب آمد و گندم فشاند
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۶ - به یاد عشقی
یکی خنجر از برق بر سینه راند
بهبرق آن نحوست ز دل برفشاند
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!
جوانمرد را تاب خواری نماند
زدش سیلیئی چند و از در براند
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۶۰ - آلفته
به گرگاب رفت و دو روزی بماند
وز آنجا بهسوی چغاخور براند
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۶۲ - معلم و شاگرد
شبانگه پدر درکنارش نشاند
که امروز پور گرامی چه خواند؟
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار
پسنبیرهٔ خود صفیشه را به جای خود نشاند
نیز از مازندران زی کشور باقی براند
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲ - گفتار دوم در خلقت جهان
فتد از پای و ریش جنباند
دهر را ناکس و دنی خواند
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۱ - در نیکامی و بدنامی می گوید
هرکه را نیک یافت بد خواند
تا بد خویشتن بپوشاند
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۰ - در صفت شیّادان لفّاظ که با دانستن چند اصطلاح خود را عالم نامیده و درمجالس سخن می گویند
آن که از هر دری سخن راند
خوبش را مرد ذوفنون خواند
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۱ - در فضیلت شاگردی کردن
هر که یک فن به نیکویی داند
در جهان هیچ درنمیماند