گنجور

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۹۸

 

دلخسته ام از شنیدن احوالش

کآورد چو نال آن شکرین لب نالش

چون بینم سرو قامتش بر بستر

یا لاله رخش زرد شده بر بالش

مجد همگر
 

همام تبریزی » مثنویات » شمارهٔ ۳ - در نعت خلیفه اول

 

از سکوت و سکون و افعالش

گشت روشن کمال احوالش

همام تبریزی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹۱

 

رفت دل، نیست روشنم حالش

برو، ای جان، تو هم به دنبالش

من بدینسان که حال خود بینم

نبرم جان ز چشم اقبالش

چه خبر شهسوار رعنا را؟

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۲

 

که میبرد خبر عاشقان شیفته حالش؟

ز سجده گاه عبادت به پیش صدر جلالش

هزار دیده بر آن چهره ناظرند ولیکن

نمی‌رسد نظر هیچکس به کنه کمالش

مرا دلیست به حال از فراق صورت آن بت

[...]

اوحدی
 

اوحدی » منطق‌العشاق » بخش ۷۴ - خلاصهٔ سخن

 

و گر خونت همی ریزد جمالش

چو یار آید ز در می‌کن حلالش

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۴۵ - در حالات زنان بد

 

گر جوی خرج سازی از مالش

نرهی، تا تو باشی از، قالش

اوحدی
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲ - در حکمت آفرینش

 

فلک پیمانهٔ فضل نوالش

جهان پروانهٔ شمع جلالش

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۵۱ - نصیحت مهراب به جمشید

 

چو شهد خود خوری می‌دان حلالش

ولی تا موم نستانی ممالش

سلمان ساوجی
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹

 

خوشا شیراز و وضعِ بی‌مثالش

خداوندا نگه دار از زَوالش

ز رکن آباد ما صد لوحش الله

که عمرِ خضر می‌بخشد زلالش

میانِ جعفرآباد و مُصَلّا

[...]

حافظ
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۸۲

 

بنمود جمال او به خوابم

گفتم باشد مگر جمالش

بیدار شدم ز خواب مستی

نه نقش بماند نه خیالش

نه من ماندم نه غیر او هم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶۰

 

چه خوشحالی که می یابم جمالش

چه خوش خوابی که می بینیم خیالش

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مثنویات » شمارهٔ ۷۹

 

به هر صورت که بنماید جمالش

جمالش بین و آن صورت خیالش

شاه نعمت‌الله ولی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۷

 

خرامان می رود آن شوخ و صد بیدل ز دنبالش

به خون غلطان ز ناوکهای چشم مست قتالش

ز من دامن کشان بگذشت بشتاب ای صبا از پی

بیفشان گرد ادبار من از دامان اقبالش

چو موری گشته ام از ضعف کو آن قوت بختم

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱

 

خوشا منازل سلمی و ربع و اطلالش

که برد رسم و اثر گردش مه و سالش

کدام کاخ سرافراخت زین نشیمن خاک

که دستبرد حوادث نکرد پامالش

عجب زناله به تنگم که ناگذشته زلب

[...]

جامی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۱
sunny dark_mode