چو خندان گشت صبح عالم افروز
زمانه داد شب را مژدهٔ روز
نماند اندر فلک ز انجم نشانی
به نیلوفر به دل شد گلستانی
ملک بر وعدهٔ دوشینه برخاست
حریفان باز جست و مجلس آراست
خمار عشق بازی در سر افتاد
دل از جوش شراب از پا درافتاد
اشارت کرد خواندن موبدان را
همان دانندگان و به خردان را
خردمندان چو گشتند انجمن گفت
که گردد هر دری با گوهری جفت
کسی کز عشق کس باشد خیالش
شود همسر به کابین حلالش
به فرمان دو صاحب چاره سازان
همی جستند راز عشق بازان
همی کردند یک یک را فراهم
دو گان را عقد می بستند با هم
چو گشت آسوده خاطرها به پیوند
به بوی وصل دلها گشت خرسند
ملک در پیش شیرین زار بگریست
که چند از یک دگر فارغ توان زیست
نه پاینده است بر مردم جوانی
نه کس را اعتماد زندگانی
چه بختست اینکه چون من پادشائی
بود محتاج رویت چون گدائی
کنونم ده زکات خوبی خویش
که فردا من غنی گردم تو درویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، صبح با شادی و امیدی تازه برمیخیزد و شب را به پایان میرساند. در آسمان دیگر نشانی از ستارهها نیست و گلستانی در دل ها به وجود میآید. پادشاه به وعدهای که شب داشت، عمل میکند و مجلس جشن و شادی برپا میشود. عشق و سرمستی بر سر حاضران میافتد و دلها با هم آمیخته میشود. خردمندان در جمع به همدیگر میگویند که باید هر دری با گوهر مناسبی جفت شود و عشق در دلها پیوند برقرار کند.
آنها در پی یافتن اسرار عشق هستند و هر یک را برای پیوستن به دیگران آماده میکنند. پس از برقراری این پیوندها، دلها با عشقی تازه شاد میشوند. پادشاه در برابر شیرینی عشق میگرید و از جوانی و زندگی ناپایدار صحبت میکند و حسرت میخورد که چگونه او، که پادشاه است، به محبت محبوبش نیاز دارد. در نهایت از خوبیهای خود سخن میگوید و این را به عنوان صدقهای برای روزهای آینده میداند.
هوش مصنوعی: وقتی صبح با خندهای دلانگیز فرامیرسد، دنیا را روشن میکند و شب را به استقبال روز میفرستد.
هوش مصنوعی: در آسمان دیگر نشانی از ستارهها باقی نمانده و دل مانند یک گلستان پر از نیلوفر شده است.
هوش مصنوعی: امروز ملکا در پی وعدهای که دیروز داده بود، برخواست و رقبا دوباره به رقابت پرداختند و مجلس را زینت دادند.
هوش مصنوعی: عشق انسان را به حالت نشئهای میبرد و دل را به شدت به خود مشغول میکند، به طوری که مانند کسی که مست شده باشد، از پا در میآید.
هوش مصنوعی: موبدان به دانایان اشاره کردند و خردمندان را هم مورد نظر قرار دادند.
هوش مصنوعی: خردمندان وقتی گرد هم آمدند، گفتند که هر دربی باید با یک gem مناسب جفت شود.
هوش مصنوعی: کسی که به عشق دیگری وابسته باشد، فکرش به سمت کسی می رود که به عنوان همسرش در نظر گرفته شده و رابطهای حلال با او برقرار میکند.
هوش مصنوعی: به دستور دو نفر که توانایی حل مسائل را دارند، به دنبال کشف راز عاشقان بودند.
هوش مصنوعی: همه افراد به صورت جداگانه در حال تلاش بودند و به هم پیوستن دو نفر را به عنوان یک ازدواج جشن میگرفتند.
هوش مصنوعی: زمانی که دلها آرامش پیدا کردند و به یکدیگر پیوند خوردند، با عطر وصال باعث شادی و خوشنودی دلها شدند.
هوش مصنوعی: پادشاه در برابر شیرین زار گریه کرد و گفت: چقدر میتوان از یکدیگر دور بود و بیخیال زندگی کرد؟
هوش مصنوعی: جوانی برای هیچکس پایدار نیست و هیچکس نمیتواند به زندگی خود اطمینان داشته باشد.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که چه خوشبختی است برای کسی که مانند یک پادشاه است، اما به خاطر عشق و محبت به محبوبش، به مانند یک گدا نیازمند و محتاج او میشود. به عبارتی، فردی که در مقام و قدرت بالاست، به خاطر عشقش خود را در موضع ضعف و نیاز میبیند.
هوش مصنوعی: اکنون باید از خوبیهای خودم بخشم، زیرا ممکن است فردا من ثروتمند شوم و تو در فقر باقی بمانی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.