ای که جز انکارت اندر کار صاحبکار نیست

گر، به چشم عقل بینی هرگزت انکار نیست

گاه می گویی به مجلس دل چرا، بی درد، نی

گاه می گویی به گلشن گل چرا، بی خار نیست

با فضولی ها که این جبر است یا آن اختیار

[...]

ای که از هستی ترا آثار نیست

عاقل از هستیت در انکار نیست

ساقی بیار باده که چون نیک بنگری

دنیا و هر چه هست در او اعتبار نیست

ما مست جام بادهٔ عشق و محبتیم

ما را شراب و کوثر و جنت به کار نیست

بر در گه خدای جهان آفرین کسی

[...]

کشتن منصور نزد عاشقان دشوار نیست

چو نکند عاشق که در این دوره دیگر دار نیست

در قفس مردن بود خوشتر چه از جور و رقیب

فرصت نالیدنی دیگر در این گلزار نیست

با خیال دوست بودن عین وصلست و نشاط

[...]

وگرنه جز او با کسم کارنیست

چو دانم جز اویم خریدار نیست

کزانصار من بهتر انصار نیست

چو یاران من کس وفادار نیست

مرا با تو یارای پیکار نیست

نبرد تو با من سزاوار نیست

ز آزاده گان این سزاوار نیست

سزاوار یار وفادار نیست

کنونش که جز تو تنی یار نیست

کسی کو رود سوی پیگار نیست

به من گریه کردن سزاوار نیست

مرا مرگ در خورد تیمار نیست

همی یار خواهد کسش یار نیست

یکی حق پرست و مددکار نیست

که جز من کسی مرد این کار نیست

به نزد من این کار، دشوار نیست

که ما را دگر جای پیکار نیست

سپاه اندک است و سپهدار نیست

گر کائنات نامه شود صد هزار بار

وصف کمال دوست یک از صد هزار نیست

بر هر چه بنگری تو بر این لوح کاینات

غیر از کمال و معرفت کردگار نیست

گر بنگری به دیدهٔ دل در جمال او

[...]

نیمه رفت از شب اکنون هیچکس بیدار نیست

فرصتی بهتر مرا زین نیمه از دیدار نیست

گفت سیاحی که من دیدم همه روی زمین

گوشه امنی بجز در خانه خمار نیست

گردیاری هست ویران است غیر از کوی یار

[...]

گویند روی یار بکس آشکار نیست

در چشم من که هیچ بجز روی یار نیست

گویند در بهار دمد گل ولی مرا

گلهاست در نظر که یکی در بهار نیست

خارست و گل بهر چمن و سینه مراست

[...]

ازاین و آن ببر که به قطبت مدار نیست

قطب مدیر ما به مدار استوار نیست

ذات ولی هفت و چهار آشکار نیست

یک وحدتست بسته هفت و چهار نیست

ولی حیف کش ره پدیدار نیست

به جز جستن اندر شب تار نیست

مرا با تو جز کین و پیکار نیست

که پاسخ و روز گفتار نیست

در این خانه یک تن هشیوار نیست

تن زنده و مغز بیدار نیست