گنجور

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۲۱ - اندر فرزندان کنعان: کوش و نمرود

 

روان را از اندیشه آزاد کن

از او هم بدو نام و فریاد کن

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۳۰۳ - فرستادن باژ و کنیزکان و غلامان زیباروی بنزد کوش

 

بدو گفت عجلسکس آباد کن

تو را دارم، از خویشتن داد کن

ایرانشان
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۳

 

این که فرمودت که رو با عاشقان بیداد کن

دوستانرا رنجه دار و دشمنان را شاد کن

حسن را بنیاد افگندی چنان محکم که هست

جز «و یبقی وجه ربک» نقش را بنیاد کن

ملک حسنت چون نخواهد ماند با تو جاودان

[...]

سنایی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۲۹

 

صد دل به یک می شاد کن

وز بند غم آزاد کن!

ای میر خوبان داد کن!

ما را به خوبی یاد کن!

مجیرالدین بیلقانی
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

دل به عشق روی دلبر شاد کن

وز رخ و زلفش گل و شمشاد کن

عقل بیش اندیش را بر طاق نه

نفس شادی دوست را دل شاد کن

گه بنای بی غمی بر پای دار

[...]

ادیب صابر
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۲۶ - کشتن سرهنگان دارا را

 

درین بندم از رحمت آزاد کن

به آمرزش ایزدم یاد کن

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۲۷ - نشستن اسکندر بر جای دارا

 

دل از بند بیهوده آزاد کن

ستمگر نه‌ای داد کن داد کن

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۳۳ - داستان نوشابه پادشاه بردع

 

دل خود ز بد عهدی آزاد کن

وزین خوب‌تر شاه را یاد کن

نظامی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲ - (مناجات اول) در سیاست و قهر یزدان

 

خاطرش از معرفت آباد کن

گردنش از دام غم آزاد کن

نظامی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲۲ - مقالت دوم در عدل و نگهداری انصاف

 

عدل بشیری‌ست خِرد شاد کن

کارگری مملکت آباد کن

نظامی
 
 
۱
۲
۳
۴
۶
sunny dark_mode