این که فرمودت که رو با عاشقان بیداد کن
دوستانرا رنجه دار و دشمنان را شاد کن
حسن را بنیاد افگندی چنان محکم که هست
جز «و یبقی وجه ربک» نقش را بنیاد کن
ملک حسنت چون نخواهد ماند با تو جاودان
چند ازین بیداد خواهد بود لختی داد کن
ای عمل تقدیر کرده بر تو دوران فلک
ساعتی از عزل معزولان عالم یاد کن
پیش ما گشت زمانه خرمن غم توده کرد
خرمن غمهای ما را بر بر آتش باد کن
از برای این جهان و آن جهان ای دلربای
دست آن داری به خرما را ز هجر آزاد کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و دلدادگی اشاره میکند و از معشوقش میخواهد که با عاشقان بیرحمی کند و دوستان را بیازارد و دشمنان را شاد سازد. او حسن را به گونهای محکم بنیاد نهاده که هیچ چیز جز وجه خدا باقی نماند. شاعر همچنین میگوید که زیبایی مطلق به این دنیا تعلق ندارد و از معشوق میخواهد که در این دنیای فانی، لحظهای از فراموشی معزولان یاد کند. او زمانه را پُر از غم میبیند و از معشوق میخواهد که این غمها را به باد بسپارد. در نهایت، شاعر از دلربایی میخواهد که به خاطر جهان و آخرت، دست محبتش را از زجر و جدایی آزاد کند.
هوش مصنوعی: این که گفتی با عاشقان بدرفتاری کنم و دوستان را آزار دهم و دشمنان را شاد کنم، نشاندهنده تناقض و ناهنجاری در رفتار است.
هوش مصنوعی: حسن را به طور بسیار محکمی پایهگذاری کردی که فقط آیه «و یبقی وجه ربک» باقی میماند و دیگر نقشی باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: زیبایی تو به دست نیامده و دائمی نخواهد بود، پس چرا مدت زیادی از این ظلم و ستم رنج ببری؟ کمی از حق خود را بگیر و به داد و ستد بپرداز.
هوش مصنوعی: تقدیر و سرنوشت تو تحت تأثیر گردش زمان است. گاهی اوقات به آن دسته از افرادی که از مقام و جایگاه خود رانده شدهاند، فکر کن.
هوش مصنوعی: زمانه به ما نشان داد که غمهای زیادی داریم و باید آنها را رها کنیم و اجازه دهیم که باد، این مشکلات را از ما دور کند.
هوش مصنوعی: ای دلربا، برای این جهان و آن جهان، دستانت را با خرما آزاد کن و از جدایی رها شو.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن
غمزه خونخواره را بر جادوان استاد کن
زلف بر دست صبا نه تا پریشانش کند
خان و مانی را به هر مویی از آن آباد کن
تیغ عیاری بکش، سرهای مشتاقان ببر
[...]
آخر ای پیک صبا یک ره دلم را شاد کن
وز ره چاکر نوازی روی در بغداد کن
ماجرای آب چشمم بر لب شط باز ران
وز دل بازاریم در سوق سلطان یاد کن
چون گذارت بر حدود قصر شیرین اوفتد
[...]
پرسشی کن ای طبیب و جان ما را شاد کن
دردمندان توایم از دردمندان یاد کن
خسرو خوبان که شیرین کام باد از جام عیش
رحم گو بر تلخی جان کندن فرهاد کن
شکر این شادی که کردت بخت چون یوسف عزیز
[...]
ای معلم، خاطر غمدیده من شاد کن
بنده کردم، یک زمان آن سرو را آزاد کن
از گدای خویش فارغ مگذر، ای سلطان حسن
یا بده داد من درویش، یا بیداد کن
خواه پیغامی فرست و خواه دشنامی بده
[...]
ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن
سعی دارد محنت هجران تو هم امداد کن
عیش خسرو چیست با شیرین به طرف جوی شیر
رحم گو بر جان محنت دیدهٔ فرهاد کن
ناقهٔ لیلی به سرعت رفت و از آشفتگی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.