بخش ۲۰ - در بیان حال و منع آنهائی که اهل شرند واز خود بیخبرند و دیگران را احتساب فرمایند
بوی سرگین در دماغت هست چست
محتسب گشتی که دینم شد درست
روز مانی احتساب خویش کن
ترک کردار و کتاب خویش کن
گرکنی تو همچو بهمان احتساب
بر سرت آید عذاب بیحساب
برگذر زین کار و از آزار خلق
ورنه چون دزدان بیاویزی بحلق
دزد دنیا خود متاعی برده بود
یا زمال اهل دنیا خورده بود
تو کنی رخنه بدین مصطفی
هیچ شرمی می نداری از خدا
تو کنی دلهای مردم را ملول
می نداری شرم از روح رسول
گر نباشد جمله کار تو ریا
در ره این فش از کجا و تو کجا
ای ترا افعال زشت و خلق هم
از تو حق گشته ملول و خلق هم
ای تو با این فسق و دستار بلند
در میان خلق گشته خود پسند
ای گرفته سبحه از بهر ریا
از ریا بگذر تو وبا راه آ
چند گردی بهر آزار کسان
شرم دار از خالق هر دو جهان
دل بدست آر و مجو آزار دل
ز آنکه باشدمخزن اسرار دل
خود نکوتر باشد از صد کعبه دل
ساز دل نیکوتر است از ساز گل
دل بود منزلگه اسرار غیب
گر نمیدانی تو راخود نیست عیب
عیب من آنست که گفتم راست را
بشنو ازمن خود یکی درخواست را
ترک آزار دل دانا بکن
تا نیفتی چون درخت از بیخ وبن
هر که آزار دل دانا کند
در دو عالم خویش را رسوا کند
رو مجو آزار دلها بیگناه
ورنه باشی در دو عالم رو سیاه
جهد کن دلهای ایشان شاد ساز
تا شود درهای جنّت بر تو باز
رو تو بیمنّت بدستت آر دل
ز آنکه از منّت بسی باشد خجل
هر که یک دل را بیازارد چو جان
جمله دلها را بیازارد عیان
این چنین کس از بدیها بدتر است
بلکه او خود در جهان چون کافر است
چند گویم من بتو ای هیچکس
هیچ کردی خویش را همچو مگس
ترک کن افعال بد را نیک شو
بر طریق صالحان نیک رو
من چگویم باتو تو خود هیچ کس
در میان خلق گشتی خرمگس
ای که آزردی دل عطار را
من بتوکی گویم این اسرار را
این همه اسرار از دل آمده
باتو گفتن راز مشکل آمده
بعد من گر خوانی این مظهر تمام
زینهارش تو نگهدار از عوام
بود این مظهر چو جوهر ذات بود
وین معانی از صفات ذات بود
رو تو جوهر خوان شو و جوهرشناس
تا بیابی علم معنی بی قیاس
رو تو جوهر دان و مظهر نیز هم
تا نگردی در معانی متّهم
مظهر وجوهر هم از گنج وی است
خود بدست ابلهان رنج وی است
از برای روح احمد جوهرم
و از برای نور حیدر مظهرم
نیک دان و نیکخوان و گوش کن
تا که روشن گرددت سرّ کهن
در جهان بسیار معنا گفتهاند
درّ اسرار معانی سفتهاند
از زمان مصطفا تا این زمان
واز زمان آدم آخر زمان
از ولی و شیخ و شاعر تا نجوم
کس ندانسته چو عطّار این علوم
هست او شاگرد حیدر بیشکی
تو چه میدانی از اینها خود یکی
نیست چون عطّار مرغی در جهان
زانکه هست او بلبل این بوستان
هیچ میدانی که این دادم ز کیست
وین همه افغان و فریادم ز کیست
بهر آن است تا بدانی خویش را
چند برخود میزنی تو نیش را
خویش را و نیش را بشناس تو
تا شود کارت چو حال من نکو
خویش تو پیراست باراه آردت
نیش تو کفر است گمراه آردت
گر نیابی پیر جوهر پیش آر
وانگهی مظهر چو جان خویش دار
چند گوئی تو به نااهلان سخن
دم نگهدار ومعانی ختم کن
تانگویندت توئی اهل حلول
یا توئی همچون روافض بوالفضول
یا نه دین ناصبی بربودهای
یا نه تو همچون خوارج بودهای
یا بگویند اتّحادی بودهای
یا تو کیش ملحدان بربودهای
گر نگویم راست اینها نشنوم
من بدین مصطفی آسودهام
هرچه گویندم کنمشان منبحل
ز آنکه دارم مهر شاهی را بدل
آنچه او گفتا بگو من گفتهام
من بگفت دیگران کی رفتهام
گفت دیگر ابلهان قیل است وقال
گفت شاه اولیا حالست حال
قال را در درس مان و حال گیر
تا شوی واصل تودرعرفان پیر
پیر تو شاهست دیگر پیر نیست
در دو عالم همچو او یک میر نیست
نور او از نور احمد تافته
حق بدست قدرتش بشکافته
سرّ ایشان کس نداند جز الاه
این سخن روشن شد از ماهی بماه
قصد من بسیار مردم کردهاند
خاطر مسکین من آزردهاند
جور بسیار از جهان بر من رسید
جور دنیا راه همی باید کشید
ناصرخسرو ز سرّ آگاه بود
نه چو تو او مرتد و گمراه بود
ناصر خسرو که اندوهی گرفت
رفت و منزل در سر کوهی گرفت
ناصر خسرو بحق پی برده بود
از میان خلق بیرون رفته بود
یار او یک غار بود و تار بود
او بنور و نار حق در کار بود
رو تو در کار خدامردانه باش
وز وجود خویشتن بیگانه باش
تا ببینی مظهر سلطان عشق
وانمائی در جهان برهان عشق
عشق چبود قبلهٔ سلطان دل
عشق چبود کعبهٔ میدان دل
عشق چبود مقصد ومقصود تو
عشق باشد عابد و معبود تو
عشق دارد درجهان دیوانهها
عشق کرده خانمان ویرانهها
عشق باشد تاج جمله اولیا
عشق گفته بامحمّد انّما
عشق گفته با محمّد در شهود
در نهان و آشکارا هرچه بود
عشق گفته با محمّد راز خود
هم از او بشنیده خود و آواز خود
عشق گفته آنچه پنهانی بود
عشق گفته آنچه سبحانی بود
عشق گفته راز پنهانی بما
رو بگو عطّار آن را برملا
عشق گفته رو بگو اسرار من
خود مترسان خویش را ازدار من
عشق گفتا من شدم همراه تو
عشق گفتا من شدم خود شاه تو
عشق گفتا من بتو ایمان دهم
بعد از آنی در معانی جان دهم
عشق گفتا شرع تعلیمت کنم
در طریق عشق تعظیمت کنم
عشق گفتا خود حقیقت آن ماست
وین معانی و بیان در شأن ماست
عشق گوید جملهٔ عالم منم
در میان جان و تن محرم منم
عشق گوید من بجمله انبیا
گفتهام راز نهانی بر ملا
عشق گوید اولیا شاگرد من
خواندن درس معانی ورد من
عشق گوید همنشین تو شدم
درس و تکرار و معین تو شدم
عشق گوید غافلی از حال من
از بد ونیک و ازین افعال من
عشق گوید فعل من نیکست و نیک
واندر این دریا نهانم همچو ریگ
عشق گوید تو برو بیهوش شو
پیش عشق او چو من پرجوش شو
عشق گوید غافلی از یار من
گوش کن یک لحظه از اسرار من
عشق گوید گر ز من غافل شدی
خود یقین میدان که بیحاصل شدی
عشق میگوید منم دریای راز
با توحاضر بودهام من در نماز
عشق گوید که مراخود یاد کن
وین دل غمگین من تو شاد کن
عشق گوید رو ز شیطان دور شو
وانگهی چون جان جانان نور شو
عشق گوید رو بدین شه گرو
وانگهی اسرار حق از شه شنو
عشق گوید که همو مقصود بود
با محمّد حامد ومحمود بود
عشق گوید گر بدانی شاه را
همچو خورشیدی ببینی ماه را
عشق گوید راه او راه من است
همچو عطّاری که آگاه من است
عشق گوید من بعالم آمدم
از برای دید آدم آمدم
عشق گوید گه نهانم گه عیان
من بجسم تو درآیم همچو جان
عشق گوید گر تو میخواهی مرا
رو بپوشان جامهٔ شاهی مرا
عشق گوید که لسان غیب من
این کتب را گفتهام بی عیب من
عشق گوید که بسی اسرارها
من دراین مظهر بگفتم بارها
عشق میگوید که این راز من است
بر سردست شهان باز من است
عشق میگوید که با حق راز من
از برون و از درون آواز من
عشق میگوید همه حیوان بدند
یک یکی در راه او انسان شدند
عشق میگوید که سلطانی کنم
باشه خود سرّ پنهانی کنم
عشق میگوید که دیدم رازها
مرغ معنی کرده است پروازها
عشق میگوید مدار حق منم
در معانی پود و تار حق منم
عشق میگوید نبی بر حق شتافت
زان بقرب حضرت اوراه یافت
عشق میگوید ولی بر من گذشت
تیر مهر او ز جان و تن گذشت
عشق میگوید علیٌ بابها
روزها گویم بتو زین بابها
عشق میگوید که بابم را شناس
وین معانی را بمظهر کن قیاس
عشق گوید چند میگویم بتو
سرّ اسرار نهانی تو بتو
عشق میگوید علی را میشناس
این معانی بشنو و میدار پاس
عشق میگوید علی چون روح بود
خود بدریای معانی نوح بود
عشق میگوید علی با حق چه گفت
هرچه گفته بود او آخر شنفت
عشق میگوید که ای گم کرده راه
میطلب از شاه مردان تو پناه
عشق میگوید که ایمان نیستت
ز آنکه مهر شاه مردان نیستت
عشق میگوید که شاهم اولیاست
با محمّد نور او در انّماست
عشق میگوید که علم اوّلین
پیش سلطان جهان باشد یقین
عشق میگوید که حق بیزار شد
از کسی کو از یکی با چار شد
عشق میگوید که ایمان چار نیست
در درون خود یکی دان چار نیست
عشق میگوید که جز یک یار نیست
جز یکی اندر جهان دیّار نیست
یار را یک دان نه یک را چار دان
تا شوی در ملک جان اسراردان
گفتگو بگذار مذهب خود یکی است
گر ندانی یک در ایمانت شکی است
تو براه شرع احمد رو چو من
تا شوی در ملک معنی بی سخن
من لسان الغیب دارم در زبان
زان لسان الغیب خوانندم عیان
تو لسان الغیب را نشنیدهای
ز آن طریق جاهلان بگزیدهای
رو براه مظهر و مظهر بخوان
تاشوی درمظهر من راز دان
مظهر و جوهر از این دریا بود
گه نهان گشته گهی پیدا بود
ای نهان و آشکارا جمله تو
در عیان مرد دانا جمله تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است از عطار نیشابوری که به مضامین عرفانی و اخلاقی پرداخته است. عطار در این شعر به نکوهش افرادی میپردازد که به ظاهر خود را دیندار نشان میدهند، ولی در باطن از اصول اخلاقی و دینی دور هستند. او تأکید میکند که آزار رساندن به دلهای مردم و عدم заботی از آنها بیشرمی است و این عمل، انسان را به سوی قهری الهی سوق میدهد.
عطار همچنین به مفهوم عشق و ارتباط آن با حقیقت و معنویت اشاره میکند. او عشق را به عنوان مولفهای مهم در درک معنای زندگی و به دست آوردن حقیقت معرفی میکند. عشق را نخستین اصل میداند که در آن، خدا و پیامبران در ارتباطاند و در نزدیکی به عشق، انسان میتواند به مقام والاتری دست یابد. در نهایت، او از خوانندگان میخواهد تا از آزار دیگران بپرهیزند و به معنای واقعی خود و عشق الهی نزدیک شوند.
هوش مصنوعی: بوی حیوانات به مشامت میرسد و تو به خاطر اینکه در مقام راهنمایی دیگران قرار گرفتهای، به حقیقت دین خود پایبند شدهای.
هوش مصنوعی: در روز حساب، به انجام کارها و رفتارهای خود فکر کن و از اعمال ناپسند و نوشتههای زشت خود دوری کن.
هوش مصنوعی: اگر تو همچون گذشته به حساب و کتاب بپردازی، عذاب و گرفتاریهای بیپایانی بر سرت خواهد آمد.
هوش مصنوعی: از این کار و آزار دادن مردم دوری کن، وگرنه مانند دزدان گرفتار خواهی شد و عواقب بدی برایت به همراه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: دزد دنیا چیزی از این دنیا برده بود یا اینکه از مال و دارایی دیگران بهرهمند شده بود.
هوش مصنوعی: تو با این کارها و بیاحترامیها به پیامبر هیچ گونه حیایی از خداوند نداری.
هوش مصنوعی: اگر تو دلهای مردم را ناراحت کنی، شرم از روح پیامبر نباید داشته باشی.
هوش مصنوعی: اگر تمامی کارهایت خالص و بدون ریا باشد، پس این فاصلهای که بین تو و هدفات وجود دارد، از کجا ناشی میشود؟
هوش مصنوعی: تو با رفتار ناپسند و اخلاق بد خود موجب خستگی و بیحالی دیگران شدهای.
هوش مصنوعی: در میان مردم، تو با رفتار ناپسند و پوشش بلند خود، به دنبال جلب توجه و پسند خود هستی.
هوش مصنوعی: ای کسی که برای نمایش و ریا کار میکنی، از این ریا فراتر برو و به مسیر واقعی و حقیقی خودت برس.
هوش مصنوعی: هیچ کس را آزار نرسان، زیرا از پروردگار دو جهان شرم داشته باش.
هوش مصنوعی: دل را به دست آور و به آن آسیب نزن، زیرا دل خود محلی برای رازها و اسرار است.
هوش مصنوعی: دل انسان از هزاران کعبه و عبادتگاه ارزشمندتر است. به عبارتی دیگر، کیفیت و نیت پاک در دل، نسبت به زیباییهای ظاهری و ظریفتر از گل، اهمیت بیشتری دارد.
هوش مصنوعی: دل مکان و جایگاه رازهای نهفته و غیب است. اگر تو از این اسرار بیخبر هستی، این به خود تو برنمیگردد و عیبی ندارد.
هوش مصنوعی: من عیبم این است که به تو گفتم که حقیقت را از من بشنوی و از خودت چیزی نخواستی.
هوش مصنوعی: آزار نرسان به دل آدمهای دانا، تا مثل درختی که از ریشه کنده شده، نتواانی تحمل کنی.
هوش مصنوعی: هر کس که به دل فردی دانا آسیب برساند، در دنیاهای مختلف خود را بدنام میکند.
هوش مصنوعی: آزار نرسان به دلهای بیگناه، چون ممکن است در دو جهان رسوا شوی.
هوش مصنوعی: تلاش کن تا دلهای دیگران را شاد کنی تا درهای بهشت به روی تو گشوده شود.
هوش مصنوعی: از تو نیازی به زحمت نیست که دل مرا به دست بیاوری، زیرا من به خاطر لطف و محبت تو خجالتزدهام.
هوش مصنوعی: هر کسی که به دل یکی آسیب بزند، گویا به همه دلها آسیب زده است. این موضوع به وضوح و روشنی مشخص است.
هوش مصنوعی: این فرد از بدیها بدتر است و او در این دنیا مانند یک کافر به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: چند بار باید از تو بگویم ای کسی که هیچکارهای، خود را مثل مگس کوچک و ناچیز کردهای.
هوش مصنوعی: کارهای زشت را رها کن و به راه خوبان قدم بگذار.
هوش مصنوعی: من چه بگویم درباره تو، وقتی که در بین مردم تبدیل به یک مگس زحمتکش شدهای.
هوش مصنوعی: ای کسی که دل عطار را آزردهای، من به تو رازهایی میگویم.
هوش مصنوعی: این همه رازهایی که در دل دارم، به خاطر تو به زبان آمدهاند و بیان کردن این رازها کار آسانی نیست.
هوش مصنوعی: اگر بعد از من کسی این موجود کامل را بخواند، تو باید او را از مردم عامی حفظ کنی.
هوش مصنوعی: این وجود، نشانی از ماهیت واقعی است و این مفاهیم، نتیجه ویژگیهای آن ماهیت به شمار میآیند.
هوش مصنوعی: برای درک عمیق و واقعی، سعی کن خود را به شناخت و درک جوهر انسانیت و معنای اصیل زندگی برسانی و از این طریق به دانشی بینظیر دست پیدا کنی.
هوش مصنوعی: شما همچون یک ماده خالص و نمایان هستید، اما تا زمانی که به عمق معانی پی نبرید، نمیتوانید به درستی درک شوید.
هوش مصنوعی: شخصیت و جوهر انسان هم از وجود و گنجینهٔ درون او ناشی میشود، اما افرادی که نادان هستند، خود را به زحمت میاندازند و در مورد او دچار رنج و دردسر میشوند.
هوش مصنوعی: من به خاطر روح پیامبر احمد، دارای ویژگیهایی هستم و به خاطر نور امام علی، تجلی و نمایان میشوم.
هوش مصنوعی: خوب یاد بگیر، خوب بخوان و با دقت گوش کن تا رازهای قدیمی برایت روشن شود.
هوش مصنوعی: در دنیا معانی و مفاهیم بسیاری مطرح شده است و هر یک از این معانی، مانند مرواریدی از رازهای عمیق و ارزشمند هستند که در دل خود دارند.
هوش مصنوعی: از زمان پیامبر اسلام تا کنون و از زمان حضرت آدم تا پایان دنیا.
هوش مصنوعی: هیچکس مانند عطّار در این علوم آگاهی ندارد، هر چند که دیگران مانند ولی، شیخ و شاعر از موضوعات مختلفی سخن میگویند و به مسائل نجوم میپردازند.
هوش مصنوعی: او از شاگردان حضرت علی (ع) است و تو هیچ نمیدانی درباره این موضوعات، پس خودت یکی مانند او هستی.
هوش مصنوعی: در دنیا هیچکس مانند عطّار وجود ندارد، چرا که او مانند بلبل این باغ است.
هوش مصنوعی: آیا میدانی این ناله و فریاد من از کجا و به خاطر چه چیزی است؟
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که برای این که بفهمی چقدر خودت را میشناسی، باید هر از گاهی به خودت سخت بگیری و واقعیتها را در نظر بگیری. در واقع، گاهی چالشها و مشکلات میتوانند به ما کمک کنند تا بهتر خودمان را بشناسیم و به عمق وجودیمان پی ببریم.
هوش مصنوعی: خودت و مشکلاتت را بشناس تا کارت همانند حال من خوب شود.
هوش مصنوعی: کسی که خودش را با ویژگیهای خوب و شایسته آماده کند، به خوبی در مسیر صحیح حرکت میکند، اما اگر به اعتقادات و اصول خود بیتوجهی کند و راه نادرست را پیش بگیرد، به غلط و گمراهی میافتد.
هوش مصنوعی: اگر نتوانی همتای خود را پیدا کنی، پس مانند جان خود، آنچه را که داری، عزیز و ارزشمند بپندار.
هوش مصنوعی: چقدر میخواهی با افرادی که شایسته نیستند صحبت کنی؟ بهتر است سکوت کنی و معنیها را به پایان برسانی.
هوش مصنوعی: میگویند که تو دارای مقام و مرتبهای هستی یا این که همچون افرادی هستی که در سخنوری و فضلفروشی افراط میکنند.
هوش مصنوعی: یا این که دینی که برگزیدهای، دین ناصبی است و یا این که مانند خوارج بودهای.
هوش مصنوعی: یا بگویند که تو بخشی از یک اتحاد بودهای، یا اینکه تو پیرو و مروج عقاید ملحدان بودهای.
هوش مصنوعی: اگر من حقیقت را بیان نکنم، دیگر هیچ کلمهای نمیشنوم و به این پیامبر (مصطفی) آرامش دارم.
هوش مصنوعی: هر چه دیگران بگویند، من به آن عمل نمیکنم؛ زیرا من در دل خود محبت و ارادت به شاه را دارم.
هوش مصنوعی: هر چه او بیان کرده، من هم همان را میگویم. من هرگز نظر دیگری نداشتهام.
هوش مصنوعی: گفت دیگران بیخود و بیجهت صحبت میکنند و چیزی نمیدانند، ولی او در مورد احوال آدمهای با فهم و روشنبین صحبت میکند و اوضاع آنها را بررسی میکند.
هوش مصنوعی: به گفته این بیت، باید در درس و آموزش خود دقت و جدیت داشته باشی تا به شناخت و درک عمیق حقیقی برسید و به مقام معنوی و عرفانی نائل شوی.
هوش مصنوعی: این سخن میگوید که مردی که به سن و سالی رسیده، دیگر به عنوان پیر شناخته نمیشود و در کل جهان هیچکس مانند او نیست. او در جایگاه و مقام خود برجسته و یگانه است.
هوش مصنوعی: نور او از نور محمد الهام گرفته است و با قدرتی که دارد، حق را به وضوح آشکار کرده است.
هوش مصنوعی: هیچکس راز آنها را نمیداند جز خدا. این جمله به روشنی از ماه به ماه دیگر منتقل میشود.
هوش مصنوعی: من بارها مورد هدف مردم قرار گرفتهام و از این موضوع دلخور و ناراحت هستم.
هوش مصنوعی: خیلی از ناملایمات و سختیهای زندگی به سراغ من آمده است، اما برای ادامهی زندگی باید با این دشواریها کنار بیایم و تحمل کنم.
هوش مصنوعی: ناصرخسرو به حقایق عمیق و اسرار آگاه بود، در حالی که تو همچون او نیستی و در گمراهی به سر میبری.
هوش مصنوعی: ناصر خسرو که در غم و اندوه به سر میبرد، تصمیم میگیرد به مکانی دور از مردم و در دامنه کوهی برود و در آنجا زندگی کند.
هوش مصنوعی: ناصر خسرو به حقیقتی عمیق پی برده بود و از میان مردم دور شده بود.
هوش مصنوعی: دوست او در زندگی همچون یک پناهگاه بود و او در تاریکی و ناآگاهی به سر میبرد. اما در عین حال در تلاش بود تا با نور و حقیقت راهی برای خود پیدا کند.
هوش مصنوعی: در کارهای نیک و انسانی تلاش کن و از خودخواهی و خودمحوری فاصله بگیر.
هوش مصنوعی: ببین که جلوهگاه عشق حقیقی چگونه در جهان نمایان میشود و عشق را از بند جهل رها میسازد.
هوش مصنوعی: عشق به مانند نقطهای است که قلب و روح انسان به آن سمت و سو میگیرد. عشق همانطور که کعبه در میانهٔ دین و عبادت قرار دارد، برای دل نیز مرکزیت و معنای ویژهای دارد. در واقع، عشق هدف و مقصود اصلی دل و روح انسان است.
هوش مصنوعی: عشق باید هدف و هدف نهایی تو باشد، عشق باید انسان را به عبادت و پرستش الهی هدایت کند.
هوش مصنوعی: عشق در دنیای مجنونها وجود دارد و عشق ورزیدن باعث خراب شدن و ویرانی خانهها میشود.
هوش مصنوعی: عشق، بالاترین مقام و نشانه ی اولیای الهی است و پیامبر محمد (ص) نیز درباره آن فرمودند که تنها با عشق میتوان حقیقت را درک کرد.
هوش مصنوعی: عشق، چه به شکل نهان و چه به صورت آشکار، در ارتباط با محمّد بیان شده است.
هوش مصنوعی: عشق به محمّد گفته است که رازهایش را از او شنیده و صدای خود را نیز در او یافته است.
هوش مصنوعی: عشق به ما حقیقتهایی را که در دل پنهان بودند، بازگو کرده و نشان میدهد که چه چیزهایی را باید از ذات خداوند شناخت و درک کرد.
هوش مصنوعی: عشق یک راز نهفتهای دارد که اگر بگویی، عطّار آن را آشکار خواهد کرد.
هوش مصنوعی: عشق، رازهای من را بگو و خودت را از من نترسان.
هوش مصنوعی: عشق به من گفت که من همیشه با تو هستم و در واقع خود عشق، شاه و فرمانروا یا باری است که تو بر آن تکیه داری.
هوش مصنوعی: عشق به من گفت که ایمان و اعتقاد عمیق به تو میدهم و پس از آن، جان و زندگیام را برای تو فدای میکنم.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که قواعد و قوانین خود را به تو آموزش میدهم و در راه عشق به تو احترام میگذارم.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که خود حقیقت وجود ما است و این معانی و توضیحات تنها به ما مربوط میشود.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که من، همهٔ دنیا هستم و در دل و روح انسان، تنها کسی هستم که از رازها و احساسات او باخبرم.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که من تمام پیامبران را به رازهای پنهان آگاه کردهام.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که اولیا و دوستان من، شاگردان من هستند که درسهایی از معانی و مضمونهای عمیق را میخوانند و میآموزند.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که من با تو همراه شدم و در این راه، درسها و تجارب زندگیات را تکرار کردهام تا به تو کمک کنم.
هوش مصنوعی: عشق به من میگوید که تو از وضعیت من خبر نداری، نه از خوبیهایم و نه از بدیهایم و نه از کارهایم.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که کار من خوب است و در این دریا، مانند دانههای ریز شن پنهان هستم.
هوش مصنوعی: عشق به تو میگوید که مانند من دیوانهوار به درگاه این عشق برو و خودت را گم کن.
هوش مصنوعی: عشق به تو میگوید که از محبوب من غافلی، پس برای یک لحظه به اسرار من گوش کن.
هوش مصنوعی: عشق میگوید اگر از من بیخبر شدی، مطمئن باش که هیچ دستاوردی نخواهی داشت.
هوش مصنوعی: عشق به تو میگوید که من مانند دریای پر از رازها هستم و همیشه در کنار تو بودهام، حتی در لحظاتی که تو در حال عبادت بودی.
هوش مصنوعی: عشق به من میگوید که همیشه به یاد خودم باش و دل غمگین من را شاد کن.
هوش مصنوعی: عشق میگوید از وسوسههای شیطانی فاصله بگیر و سپس مانند روشنی جان، به نور عشق تبدیل شو.
هوش مصنوعی: عشق میگوید: به این پادشاه توجه کن و سپس رازهای حق را از او بشنو.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که هدف واقعی همان محمد است که هم حامد است و هم محمود.
هوش مصنوعی: عشق میگوید اگر تو قادر به درک و شناخت شاه باشی، مانند این است که ماه را در کنار خورشید ببینی.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که مسیر او همان مسیر من است، مانند عطاری که به خوبی از حال من باخبر است.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که من به دنیا آمدهام تا آدم را ببینم و به او عشق بورزم.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که گاهی در خفا و گاهی به وضوح هستم. من مانند جان در وجود تو حاضر میشوم.
هوش مصنوعی: عشق میگوید اگر میخواهی من را به دست بیاوری، مرا با لباسی باشکوه بپوشان.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که من رازهایی را بدون هیچ نقصی در این کتابها بیان کردهام.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که من بارها رازهای زیادی را در این قالب بیان کردهام.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که این راز فقط به من تعلق دارد و در بالای سر پادشاهان نیز بر من حاکم است.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که راز من را هم از بیرون و هم از درون بخوان.
هوش مصنوعی: عشق به همه میگوید که دیگر موجودات بیفایدهاند، اما تنها یک نفر با عشق واقعی انسانیت را پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که میخواهم سلطنت کنم، اما در عین حال، راز و اسرار خود را مخفی نگه دارم.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که رازهای زیادی را دیدهام و مرغی که معنای این رازها را درک کرده، در حال پرواز است.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که حقی وجود دارد که من در تمام معانی و جزئیات آن حضور دارم و همه چیز به من وابسته است.
هوش مصنوعی: عشق میگوید پیامبر راستین به خاطر نزدیکی به حضرت حق تلاش کرد و به او نزدیک شد.
هوش مصنوعی: عشق میگوید، اما تیر محبت او به عمق جان و جسم من نفوذ کرد و از آن عبور کرد.
هوش مصنوعی: عشق میگوید، من روزها از در عشق با تو صحبت میکنم.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که وارد دنیای من شو و این مفاهیم را به شکل واضحی نشان بده.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که چقدر میتوانم به تو از رازهای پنهانیات بگویم.
هوش مصنوعی: عشق به تو میگوید که علی را بشناسی و این معانی را بشنوی و در نگهداری آنها کوشا باش.
هوش مصنوعی: عشق میگوید علی مانند روح است و او به دریای معانی نوح شباهت دارد.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که علی چه سخنانی با حق (خدا) دارد و هر چه که گفته، در نهایت او همه آنها را شنیده است.
هوش مصنوعی: عشق به تو میگوید که ای کسی که راهت را گم کردهای، از بزرگ مردان کمک و پشتیبانی بخواه.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که تو ایمان نداری، چون هیچ محبتی به بزرگمردان و کسانی که در عشق خالص هستند، نداری.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که من نخستین پادشاه هستم و نور من در وجود پیامبر محمد تجلی یافته است.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که داشتن علم و دانش، در پیشگاه پادشاهی جهان از اهمیت بالایی برخوردار است.
هوش مصنوعی: عشق میگوید خداوند از کسی که به خاطر منافع و دنیا به دیگران پشت کند و تنها به خود فکر کند، بیزار است.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که در درون خود به باور و ایمان نیازی نیست و همه چیز را باید به یکپارچگی و وحدت شناخت.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که در دنیا فقط یک معشوق وجود دارد و هیچ چیز و هیچکس دیگری شایسته توجه نیست.
هوش مصنوعی: دوستی را به عنوان یک مشاور و یاری در نظر بگیر نه فقط به عنوان یک فرد عادی، تا بتوانی در دنیای روح و جان به راحتی سفر کنی و به اسرار آن دست یابی.
هوش مصنوعی: بهتر است درباره اعتقادات مذهبی خود بحث نکنید، زیرا اگر نمیدانید، شک در ایمانت وجود دارد.
هوش مصنوعی: تو با پیروی از راه پیامبر احمد، مانند من به سرزمین معنا قدم بگذار تا بدون کلام به حقیقت برسید.
هوش مصنوعی: من سخنانی از عالم غیب دارم که به زبان میآورم و به همین خاطر، من را از مخاطبانم میشناسند.
هوش مصنوعی: تو سخنان غیبی را نشنیدهای و به خاطر نادانیها و بیخبریها، راه بیراهی را انتخاب کردهای.
هوش مصنوعی: به سمت مظهر الهی برو و او را با نام مظهر صدا کن تا تو هم در مقام شناخت من به راز و رمزها پی ببری.
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که وجود و حقیقت دریا گاهی پنهان و گاهی نمایان است. در اینجا اشاره به تغییرات و تحولات زندگی و وجود دارد که ممکن است در یک زمان مشخص، درونی و پنهان باشد و در زمان دیگر، آشکار و واضح شود.
هوش مصنوعی: تو در عیان، هم پنهانی و هم آشکاری، مرد دانا به تمام وجود تو آگاه است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.