گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲۵

 

من دلخسته در عشقت خرابم

ببرده آتش عشق تو آبم

گرم چون چشم مستت مست خواهی

بده جانا از آن لعلت شرابم

به چشم ساحر و زلف پرآشوب

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲۶

 

به درد عشق تو درمان نیابم

ببرد از من به دستان هوش و تابم

ز دست غمزه غمّاز شوخت

برفت از دست باری خورد و خوابم

حدیث عشق رویت با طبیبان

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲۷

 

بی روی تو نیست خورد و خوابم

پیوسته ز هجر در عذابم

بر خاک نشسته ام ز جورت

وز دیده ز سرگذشت آبم

بگذشت فغان من ز گردون

[...]

جهان ملک خاتون
 

شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵

 

ز چشم مست ساقی من ‌‌‌‌‌خرابم

نه آخر بیخود از جام شرابم

از آن ساعت که دیدم جام رویش

چو مویش روز و شب در پیچ و تابم

ندارم هیچ آرامی و خوابی

[...]

شمس مغربی
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - بیان واقعه دیدن امیر تیمور

 

من اندر ملک معنی آفتابم

ز منبع دیگران اندر حجابم

قاسم انوار
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲

 

زلف آشفته همی تابی و من می تابم

آتش چهره میفروز که من در تابم

شب خیال تو به بالین من آمد گفتم

آه کامد به سرم عمر و من اندر خوابم

ما درین بحر به کشتی تو یابیم نجات

[...]

ابن حسام خوسفی
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷ - ایضا او فرماید

 

به چشمانت که تا رفتی ز چشمم بی‌خور و خوابم

به ابرویت که من پیوسته چون زلف تو در تابم

بنقش چادرشب کز نهالی بیخورو جوابم

بروی مهوش والا که من از شده در تابم

بگرمی تن قندس بنرمی بر قاقم

[...]

نظام قاری
 

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۵ - جواب دادن پروانه

 

من آن مستم که گر سازی کبابم

بسوزم جان وز آتش رو نتابم

اهلی شیرازی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۷

 

ز سوز سینه کبابم، ز سیل دیده خرابم

تو شمع بزم کسانی و من در آتش و آبم

مرا عقوبت هجر تو بهتر از همه شادیست

تو راحت دگران شو، که من برای عذابم

بدیگران منشین و بجان من مزن آتش

[...]

هلالی جغتایی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹ - مثنوی در مرگ حیرتی شاعر

 

در فکر دگر نماند تابم

تاریخ نگفته برد خوابم

محتشم کاشانی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۸