فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۱۲
به گستهم و طوس آمد این آگهی
که تیره شد آن فر شاهنشهی
به شمشیر تیز آن سر تاجدار
به زاری بریدند و برگشت کار
بکندند موی و شخودند روی
[...]

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۷
چو خورشید تابان برآورد پر
سیه زاغ پران فرو برد سر
تهمتن بپوشید ببربیان
نشست از بر ژنده پیل ژیان
کمندی به فتراک بر بست شست
[...]

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۵
چنان بد که یک روز با تاج و گنج
همی داشت از بودنی دل به رنج
ز تیره شب اندر گذشته سه پاس
بفرمود تا شد ستارهشناس
بپرسیدش از تخت شاهنشهی
[...]

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۰
دگر هفته با موبدان و ردان
به نخچیر شد شهریار جهان
چنان بد که ماهی به نخچیرگاه
همی بود میخواره و با سپاه
ز نخچیر کوه و ز نخچیر دشت
[...]

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۳
دگر روز چون خور برآمد ز راغ
نهاد از بر چرخ زرین چراغ
خروشی برآمد بلند از حصار
پر اندیشه شد زان سخن شهریار
همانگه در دژ گشادند باز
[...]

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۴۶
گویی که ماه و مشتری از جرم آسمان
تحویل کرده اند بباغ خدایگان
وز ماه و مشتری شده آن خاک پرنگار
نوری عجیب صورت و شکلی بدیع سان
نی نی ، که ماه و مشتری از وی ربوده اند
[...]

اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶۴ - شگفتی جزیره قالون و جنگ گرشاسب با سگسار
جزیری که مرزش نبد نیم پی
جز از سنگ و خار و گزستان و نی
ز یک پهلوش بیشه آب کند
کلاتی درو بُرز کوهی بلند
بپرسید ملاح را نامجوی
[...]

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷ - برون آمدن سلطان از اصفهان و داستان گویندهء کتاب
چو کوس از درگه سلطان بغرّید
تو گفتی کوه و سنگ از هم بدرّید
به خاور مهر تابان رخ بپوشید
به گردون زهره را زَهره بجوشید
سپاهی رفت بیرون از صفاهان
[...]

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۱ - دیدن رامین ویس را و عاشق شدن بر وى
چو روشن گشت شه را چشم امید
ز پستا زی خراسان برد خورشید
به راه اندر همی شد خرم و شاد
جفاهای جهانش رفته از یاد
ز روی ویس بت پیکر عماری
[...]

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۰ - نامهٔ دهم اندر دعاکردن و دیدار دوست خواستن
دلی پر آتش و جانی پر از دود
تنی چون موی و رخساری زر اندود
برم هر شب سحرگه پیش دادار
بمالم پیش او بر خاک رخسار
خروش من بدرد پشت ایوان
[...]

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۵ - فرستادن ویس دایه را در پى رامین و خود رفتن در عقب
بشد دایه سبک چون مرغ پران
نه از بادش زیان و نه ز باران
دلی کز مهر باشد ناشکیبا
نه از سرما بترسد نه ز گرما
به ره برف را گلبرگ پنداشت
[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۷ - لاف زدن تمرتاش پیش افراسیاب برای گرفتن بانو گشسب و دلخوش نمودن گرسیوز افراسیاب او را
ز رستم چه داری تو دل پر هراس
مرا زو به مردی فزون تر شناس
گزینم ز لشکر ده و دو هزار
همه پهلوانان خنجر گذار
از این جا روم تا به کابلستان
[...]

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - مدح سلطان مسعود بن ابراهیم
زلفین سیاه آن بت زیبا
گشته است طراز روی چون دیبا
آن سرو که نیستش کسی همسر
وان ماه که نیستش کسی همتا
بر عاج شکفته بینمش لاله
[...]

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم
هجران تو ای شهره صنم باد خزانست
کاین روی من از هجر تو چون برگ رزانست
در طبع نشاطم طمع وصل چنانست
در باغ دلم باد فراق تو همانست
انگشت و زبان رهی از عشق گرانست
[...]

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۳۶ - خبردار شدن هیتال شاه از بند پاره کردن شهریار و بدر رفتن گوید
کشیدند صف چار لشکر چنین
دوتا از یسار و دو تا از یمین
که آمد خبر پیش هیتال شاه
که بگریخت از بند او نیکخواه
همه بند زندان بهم درشکست
[...]

ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۰ - داستان پلاطُس
دگر داستان پلاطُس به روم
که خون مسیح از بنه داشت شوم
ز کردار او بازگویم نشان
یکی قیصری بود بر سرکشان
بدانگه که آشفته شد بر زمین
[...]

ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۳۸ - خواستگاری آتبین دختر طیهور را
فرع را فرستاد با کامداد
بدان سان که بایست پیغام داد
چو هر دو بر شهریار آمدند
به گفتار و پیغام یار آمدند
زمین بوسه دادند و برخاستند
[...]

ایرانشان » کوشنامه » بخش ۳۱۷ - آراستن رزم شاهان رزم قارن و کوش و زخمی شدن قارن
چو خورشید رزم شباهنگ کرد
سپیده دم از کینه آهنگ کرد
جهان باز پر جنگ و پر جوش گشت
دو لشکر ز کینه زره پوش گشت
دو خسرو کشیدند لشر به دشت
[...]

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۸ - در مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی
دی چون بشکست شهنشاه فلک نوبت بار
وز سراپردهٔ شب گرد جهان کرد حصار
روی بنمود مه عید به شکلی که کشند
قوسی از زر طلی بر کرهای از زنگار
جرم او قابل و مقبولش از آن سو تاثیر
[...]

جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷ - در شکایت از روزگار
بازم ز دور چرخ جگر خون همیشود
کارم ز روزگار دگرگون همیشود
رازم ز قعر سینه بصحرا همی فتد
دردم ز حد صبر بیرون همیشود
آهم نفس گرفته بعیوق میرسد
[...]
