گنجور

 
۱
۲
۳
۸
 

دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۹ - قصیده

 

پریچهره بتی عیار و دلبر

نگاری سرو قدّ و ماه منظر

سیه چشمی که تا رویش بدیدم

سرشکم خون شده‌ست و بَرّ مشجر

اگر نه دل همی‌خواهی سپردن

[...]

۵۵ بیت
دقیقی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۲

 

همی رفت پیش اندرون زال زر

پس او بزرگان زرین کمر

چو کاووس را دید دستان سام

نشسته بر اورنگ بر شادکام

به کش کرده دست و سرافگنده پست

[...]

۵۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۶

 

فرستاده شد نزد قیصر ز شاه

سواری که اندر نوردید راه

بفرمود کز نامداران روم

کسی کاو بنازد بران مرز و بوم

جهان دیده باید عنان‌دار کس

[...]

۵۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۴

 

چو بشنید این گفتهای درشت

نهان کرد ازو روی و بنمود پشت

ز بالا زدش تند یک پشت دست

بیفگند و آمد به جای نشست

بپوشید خفتان و بر سر نهاد

[...]

۵۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۸

 

زنی بود گشتاسپ را هوشمند

خردمند وز بد زبانش به بند

ز آخر چمان باره‌ای برنشست

به کردار ترکان میان را ببست

از ایران ره سیستان برگرفت

[...]

۵۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۰

 

چو بشنید رستم ز بهمن سخن

پراندیشه شد مغز مرد کهن

چنین گفت کآری شنیدم پیام

دلم شد به دیدار تو شادکام

ز من پاسخ این بر به اسفندیار

[...]

۵۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۵

 

چنین گفت گویندهٔ پهلوی

شگفت آیدت کاین سخن بشنوی

یکی شاه بد هند را نام کید

نکردی جز از دانش و رای صید

دل بخردان داشت و مغز ردان

[...]

۵۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۳۶

 

سوی باختر شد چو خاور بدید

ز گیتی همی رای رفتن گزید

بره‌بر یکی شارستان دید پاک

که نگذشت گویی بروباد و خاک

چو آواز کوس آمد از پشت پیل

[...]

۵۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۱۲

 

چو آگاهی آمد سوی اردوان

دلش گشت پربیم و تیره‌روان

چنین گفت کین راز چرخ بلند

همی گفت با من خداوند پند

هران بد کز اندیشه بیرون بود

[...]

۵۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۱۵

 

ببین این شگفتی که دهقان چه گفت

بدانگه که بگشاد راز از نهفت

به شهر کجاران به دریای پارس

چه گوید ز بالا و پهنای پارس

یکی شهر بد تنگ و مردم بسی

[...]

۵۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۱۶

 

گذشت آن شب و بامداد پگاه

بیامد نشست از بر گاه شاه

فرستاد و ایرانیان را بخواند

ز روز گذشته فراوان براند

به آواز گفتند پس موبدان

[...]

۵۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۶۱

 

ازان پس چو گسترده شد دست شاه

سراسر جهان شد ورا نیک خواه

همه تاجدارانش کهتر شدند

همه کهتران زو توانگر شدند

گزین کرد از ایران چل و هشت هزار

[...]

۵۵ بیت
فردوسی
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح سلطان محمود غزنوی گوید

 

بفال نیک و بفرخنده روزگار ، جهان

بسان دولت شاه جهان شدست جوان

اگر ز گوهر ناسفته ابر شد چو صدف

چرا شد از گل ناکشته دشت چون بستان

فکند شادروانی بدشت باد صبا

[...]

۵۵ بیت
عنصری
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید

 

دل من لاغر کی دارد شاهد کردار

لاغرم من چکنم گر نبود فربه یار

لاغران جمله ظریفند و ظریفست کسی

کو چومن دایم با لاغرکان دارد کار

دوست از لاغری خویش، خجل گشت زمن

[...]

۵۵ بیت
فرخی سیستانی
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۸

 

جز جفا با اهل دانش مر فلک را کار نیست

زانکه دانا را سوی نادان بسی مقدار نیست

بد به سوی بد گراید نیک با نیک آرمد

این مر آن را جفت نی و آن مر این را یار نیست

مرد دانا بدرشید و چرخ نادان بد کنش

[...]

۵۵ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۲

 

هوشیاران ز خواب بیدارند

گرچه مستان خفته بسیارند

با خران گر به آب‌خور نشوند

با دل پر خرد سزاوارند

هستشان آگهی که نه ز گزاف

[...]

۵۵ بیت
ناصرخسرو
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۵۴

 

آسمان گون قرطه پوشید،آن چو ماه آسمان

مهر چهر آمد بنزد بنده روز مهرگان

خواب چشم نر گسینش در سحر سحر آزمای

تاب زلف عنبرینش بر سمن سنبل فشان

زلف و چشم او همی آشفته کردی جان و دل

[...]

۵۵ بیت
ازرقی هروی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹۴ - رزم گرشاسب با منهراس

 

گرفتند از آنجای راهِ دراز

جزیری پدید آمد از دور باز

یکی مرد پویان ز بالا به پست

خروشان گلیمی فشانان به دست

چو دیدند بُد ز اندلس مهتری

[...]

۵۵ بیت
اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۰۲ - دیدن گرشاسب بر همن رومی را و پرسیدن ازو

 

سپهدار از آنجا بشد با گروه

همی آب جست اندر آن گرد کوه

چو آمد بیابان یکی کازه دید

روان آب و مرغی خوش و تازه دید

در آن سایه بنشست و شد ز آب سیر

[...]

۵۵ بیت
اسدی توسی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۷ - در مدح ابوالخلیل

 

که را مهربانی نماید نگاری

بخوشی گذارد همی روزگاری

که را یار بد مهر و ناساز باشد

نباشد بکام دلش هیچ کاری

من از مهربانان دل خویش دادم

[...]

۵۵ بیت
قطران تبریزی
 
 
۱
۲
۳
۸
 
تعداد کل نتایج: ۱۵۶