گنجور

 
۱
۲
۳
۱۰
 

فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۱ - پادشاهی کیومرث سی سال بود

 

سخن‌گوی دهقان چه گوید نخست

که نام بزرگی به گیتی که جست

که بود آن که دیهیم بر سر نهاد

ندارد کس آن روزگاران به یاد

مگر کز پدر یاد دارد پسر

[...]

۵۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۹

 

چو خورشید تابنده شد ناپدید

در حجره بستند و گم شد کلید

پرستنده شد سوی دستان سام

که شد ساخته کار بگذار گام

سپهبد سوی کاخ بنهاد روی

[...]

۵۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۶

 

ازان پس بیاسود لشکر دو روز

سه دیگر چو بفروخت گیتی فروز

نبد شاه را روزگار نبرد

به بیچارگی جنگ بایست کرد

ابا لشکر نوذر افراسیاب

[...]

۵۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۵

 

به آوردگه رفت نیزه بکفت

همی ماند از گفت مادر شگفت

یکی تنگ میدان فرو ساختند

به کوتاه نیزه همی بافتند

نماند ایچ بر نیزه بند و سنان

[...]

۵۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۳

 

همی رفت گشتاسپ پرتاب و خشم

دلی پر ز کین و پر از آب چشم

همی تاخت تا پیش کابل رسید

درخت و گل و سبزه و آب دید

بدان جای خرم فرود آمدند

[...]

۵۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۶

 

جهانجوی پیش جهان‌آفرین

بمالید چندی رخ اندر زمین

بر آن بیشه اندر سراپرده زد

نهادند خوانی چنان چون سزد

به دژخیم فرمود پس شهریار

[...]

۵۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۰

 

چو رستم بدر شد ز پرده‌سرای

زمانی همی بود بر در به پای

به کریاس گفت ای سرای امید

خنک روز کاندر تو بد جمشید

همایون بدی گاه کاوس کی

[...]

۵۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۶

 

چو طینوش گفت سکندر شنید

به کردار باد دمان بردمید

بدو گفت کای ناکس بی‌خرد

ترا مردم از مردمان نشمرد

ندانی که پیش که داری نشست

[...]

۵۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۱۹

 

پراندیشه بود آن شب از کرم شاه

چو بنشست خورشید بر جایگاه

سپه برگرفت از لب آبگیر

سوی پارس آمد دمان اردشیر

پس لشکر او بیامد سپاه

[...]

۵۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر » بخش ۸

 

بسی برنیامد برین روزگار

که سرو سهی چون گل آمد به بار

چو نه ماه بگذشت بر ماه‌روی

یکی کودک آمد به بالای اوی

تو گفتی که بازآمد اسفندیار

[...]

۵۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۲

 

ز شاهیش بگذشت چون هفت سال

همه موبدان زو به رنج و وبال

سر سال هشتم مه فروَدین

که پیدا کند در جهان هور دین

یکی کودک آمدش هرمزد روز

[...]

۵۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۴

 

ز پیش سواران چو ره برگرفت

سوی خان بی‌بر به راهام تفت

بزد در بگفتا که بی‌شهریار

بماندم چو او بازماند از شکار

شب آمد ندانم همی راه را

[...]

۵۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۴۱

 

چو آگاهی آمد به ایران که شاه

بیامد ز قنوج خود با سپاه

ببستند آذین به راه و به شهر

همی هرکس از کار برداشت بهر

درم ریختند از کران تا کران

[...]

۵۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۶

 

چوخواهرش بشنید کامد ز راه

برادرش پر درد زان رزمگاه

بینداخت آن نامدار افسرش

بیاورد فرمانبری چادرش

بیامد بنزد برادر دمان

[...]

۵۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۹

 

چوآمد به بهرام زین آگهی

که تازه شد آن فر شاهنشهی

همانگه ز لشکر یکی نامجوی

نگه کرد با دانش و آب روی

کجا نام او بود داناپناه

[...]

۵۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۵

 

ازین سوی خسرو بران رزمگاه

بیامد که بهرام بد با سپاه

همه رزمگاهش به تاراج داد

سپه را همه بدره و تاج داد

یکی بارهٔ تیز رو برنشست

[...]

۵۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۴

 

پس آگاهی آمد بنزد فرود

که شد روی خورشید تابان کبود

ز نعل ستوران وز پای پیل

جهان شد بکردار دریای نیل

چو بشنید ناکار دیده جوان

[...]

۵۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۹

 

چو سالار نوبت بیامد بدر

بشبگیر بستند گردان کمر

همه نیزه داران جنگ آوران

همه مرزبانان ناماوران

همه نیزه و تیر بار هیون

[...]

۵۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۱۱

 

بدانگه که رستم ببربر گره

برافگند و زد بر گره بر زره

بشد پیش یزدان خورشید و ماه

بیامد بدو کرد پشت و پناه

همی گفت چشم بدان کور باد

[...]

۵۱ بیت
فردوسی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۲ - در مدح امیر ابواحمد محمدبن محمود غزنوی گوید

 

ای دل تو چه گویی که زمن یاد کند یار

پرسد که چگونه ست کنون یار مرا کار

گوید که مرا چاکرکی بود وفاجوی

گوید که مرا بندگکی بود وفادار

اندوه خورد، کو غم من خورد همی دی

[...]

۵۱ بیت
فرخی سیستانی
 
 
۱
۲
۳
۱۰
 
تعداد کل نتایج: ۱۹۱