گنجور

 
۱
۲
۳
۹
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۱

 

فریدون نهاده دو دیده به راه

سپاه و کلاه آرزومند شاه

چو هنگام برگشتن شاه بود

پدر زان سخن خود کی آگاه بود

همی شاه را تخت پیروزه ساخت

[...]

۵۰ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » کیقباد » بخش ۳

 

برفت از لب رود نزد پشنگ

زبان پر ز گفتار و کوتاه چنگ

بدو گفت کای نامبردار شاه

ترا بود ازین جنگ جستن گناه

یکی آنکه پیمان شکستن ز شاه

[...]

۵۰ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۷

 

ز دشت اندر آمد یکی اژدها

کزو پیل گفتی نیابد رها

بدان جایگه بودش آرامگاه

نکردی ز بیمش برو دیو راه

بیامد جهانجوی را خفته دید

[...]

۵۰ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۲

 

ازان پس به کاووس گوینده گفت

که او دختری دارد اندر نهفت

که از سرو بالاش زیباترست

ز مشک سیه بر سرش افسرست

به بالا بلند و به گیسو کمند

[...]

۵۰ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۴

 

چو یک بهره از تیرهْ‌شب در گذشت

شباهنگ بر چرخ گردان بگشت

سخن گفتن آمد نهفته به راز

درِ خوابگهْ نرم کردند باز

یکی بنده شمعی مُعَنبَر به دست

[...]

۵۰ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۷

 

چنان دید گودرز یک شب به خواب

که ابری برآمد ز ایران پرآب

بر آن ابر باران خجسته سروش

به گودرز گفتی که بگشای گوش

چو خواهی که یابی ز تنگی رها

[...]

۵۰ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۳

 

به قیصر خزر بود نزدیکتر

وزیشان بدش روز تاریکتر

به مرز خزر مهتر الیاس بود

که پور جهاندار مهراس بود

به الیاس قیصر یکی نامه کرد

[...]

۵۰ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۴

 

به فرزند پاسخ چنین داد شاه

که از راستی بگذری نیست راه

از این بیش کردی که گفتی تو کار

که یار تو بادا جهان کردگار

نبینم همی دشمنی در جهان

[...]

۵۰ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۵

 

بگفت این و زان جایگه برگرفت

ازان مرز تا روم لشکر گرفت

سپهبد طلایه به داراب داد

طلایه سنان را به زهر آب داد

هم‌انگه طلایه بیامد ز روم

[...]

۵۰ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۲

 

چو اسکندر آن نامهٔ او بخواند

بزد نای رویین و لشکر براند

همی رفت یک ماه پویان به راه

چو آمد سوی مرز او با سپاه

یکی پادشا بود فریان به نام

[...]

۵۰ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۵

 

چو آمد به نزدیکی بارگاه

بگفتند با شاه زان بارخواه

جوان را به مهر اردوان پیش خواند

ز بابک سخنها فراوان براند

به نزدیکی تخت بنشاختش

[...]

۵۰ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۷

 

بخراد برزین بفرمود شاه

که رو عرض گه ساز ودیوان بخواه

همه لشکر رومیان عرض کن

هر آنکس که هستند نوگر کهن

درمشان بده رومیان را زگنج

[...]

۵۰ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۴۳

 

چنین تا خبرها به ایران رسید

بر پادشاه دلیران رسید

که بهرام را پادشاهی و گنج

ازان تو بیش است نابرده رنج

پراز درد و غم شد ز تیمار اوی

[...]

۵۰ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۴

 

چو بشنید سعد آن گرانمایه مرد

پذیره شدش با سپاهی چو گرد

فرود آوریدندش اندر زمان

بپرسید سعد از تن پهلوان

هم از شاه و دستور و ز لشکرش

[...]

۵۰ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۴

 

از آن پس چنان بد که افراسیاب

همی بود هر جای بی‌خورد و خواب

نه ایمن به جان و نه تن سودمند

هراسان همیشه ز بیم گزند

همی از جهان جایگاهی بجست

[...]

۵۰ بیت
فردوسی
 

کسایی » دیوان اشعار » سوگنامه

 

بادِ صبا درآمد، فردوس گشت صحرا

آراست بوستان را نیسان به فرشِ دیبا

آمد نسیمِ سُنبُل با مُشک و با قَرَنفُل

آورد نامهٔ گُل، بادِ صبا به صَهبا

کُهسار چون زُمُرُّد، نقطه زده ز بُسَّد

[...]

۵۰ بیت
کسایی
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - در مدح امیر ابو یعقوب یوسف بن سبکتکین

 

چگونه برخورم از وصل آن بت دلبر

که سوخت آتش هجرش دل مرا در بر

طمع کند که ز معشوق برخورد عاشق

بدین جهان نبود کار ازین مخالفتر

از آنکه عاشق نبود کسی که دل ندهد

[...]

۵۰ بیت
عنصری
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - در صفت اسب و مدح سلطان غزنوی گوید

 

چهار پایی کش پیکر از هنر هموار

نگار گر ننگارد چو او بخامه نگار

جهنده ای که همی برق ازو برد جستن

رونده ای که همی باد ازو برد رفتار

رود چنانکه رود گوی روزکار از کف

[...]

۵۰ بیت
عنصری
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۴ - آگاهی ورقه از مکرعم

 

بحی اندرون بد یکی دلبری

یکی حور چهره پری پیکری

بد از حال گلشاه او را خبر

از آن راز آگاه بد سر به سر

ببخشود بر ورقهٔ تنگ دل

[...]

۵۰ بیت
عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۴ - رفتن شاه شام با گلشاه بر سر گور ورقه

 

مر آن دوست را برد نزدیک دوست

کجا دوست با دوست یکجا نکوست

همه خلق از شهر دادند روی

سوی گور آن عاشق مهرجوی

همی رفت گلشاه زاری کنان

[...]

۵۰ بیت
عیوقی
 
 
۱
۲
۳
۹
 
تعداد کل نتایج: ۱۷۵