چهار پایی کش پیکر از هنر هموار
نگار گر ننگارد چو او به خامه نگار
جهندهای که همی برق ازو برد جستن
روندهای که همی باد ازو برد رفتار
رود چنانکه رود گوی روزگار از کف
جهد چنانکه جهد یوز شرزه روز شکار
به باد ماند و کس باد دید ابر نهاد
به ابر ماند و کس ابر دید آتش بار
به کوه ماند و مردم بدو گذارد کوه
به مردمی که شگفت است کوه کوه گذار
چو چرخ گردد و بیرون نهد دو دست از چرخ
چو مار پیچد و اندر جهد به دیدهٔ مار
چو بشنوی به سر بانگ بر فرود آید
چو بنگری برسد هر کجا بود دیدار
چنان بود که ز افراز در نشیب آید
چو سنگ کان به نهیبش برانی از کهسار
گر از نشیب به سوی فراز خواهد رفت
ستاره گردد و بر آسمان زند هنجار
به گام تیز کند کام تیز دشمن کند
به سم سنگین هر سنگ را کند شدیار (شدکار)
به پای پست کند برکشیده گردن شیر
به دست رخنه کند لاد آهنین دیوار
ز راستی که بگردد همی گه ناورد
گمان بری که بود دست و پای او پرگار
چو آب جوشان باشد چو دست خواهد کند
چو مرغ باشد چون رفت بایدش هموار
گران بود به زمین بر، به پای چون بدود
به باد بر، نگذارد بدان گرانی بار
سپهروار به گرد هنر همی گردد
سپهر باشد اسبی کش آفتاب سوار
خدایگان جهان آفتاب فرهنگ است
که یک نمایش فرهنگ او شدهست هزار
نهان او را پیوست راستی به خرد
امید او را پرورد مردمی به کنار
به راستی برسد هرکش او رسد فریاد
ز کاستی برهد هرکش او دهد زنهار
به شاخ خار بر، از لطف او بروید گل
ز برگ تازه گل از قهر او بروید خار
چو بنده را بخوراند خدای و خود بخورد
خدایگان بدهد بار و خود ندارد بار
خرد به دانش او رستگاری آرد بر
هنر به گوهر او نیکنامی آرد بار
نگاه کن که در اندازۀ ستایش او
سخن چگونه گرامی شدهست و خواسته خوار
میان آب که دید آتش زبانه زنان
به دست شاه چنانست تیغ گوهر بار
تموز به ز بهارست، تیغ تیزش را
به تف باد تموز اندرست رنگ بهار
سری به افسر آرد سری به دار برد
اگرچه گوهرش آگاه نی ز افسر و دار
به رنگ مینا گشت اندرو نشانده جمست
جمست ازو شود اندر نبرد دانۀ نار
به مغزش اندر بی زنگ زنگ زنگار است
شگفت باشد زنگارگون بی زنگار
نه او ز خواب و ز بیداری آگهست و ازو
روان مردم خفته است و بخت او بیدار
شگفت لشکر چیپال بود و لشکر خان
شگفتتر سپه و میر اوست لشکر بسیار
خدایگانا نیکی چنانکه هست تراست
ز نیکوئی که ترا هست باش برخوردار
همه جهانرا رنج است و مر ترا شادی
همه شهانرا گفتار و مر ترا کردار
ز آرزو و ز آرایش ستایش تو
همی به خاک و به سنگ اندر اوفتد گفتار
خدایگانی جاوید را تو داری مهر
بزرگواری و فرهنگ را تو بندی کار
جهانیان همه انبار خواربار کنند
ستوده خوی تو از آفرین نهد انبار
شماره گیر بیابد کرانه گردون را
کرانهٔ هنر تو نیابد او به شمار
به بزم چندان دادی که کس نبرد گمان
به رزم چندان کشتی که رستی از پیکار
چه آتشی که نه از تو بود درست، چه جنگ
چه کار کش نه تو فرمان دهی و چه بیکار
جهان اگر به تو ناید بر، که داند رفت
چو ورد اگر بنپرسد ترا، چه داند خار
توئی که داد تو زنده کند همی مرده
تویی که یاد آسان کند همی دشوار
ز گرد اسپ تو تیره شود سپیدی روز
ز تاختنت سیه شد سیاهی شب تار
تویی که دستخوش تست گردن گردون
تویی که گنج تو دارد به گنج دستگزار
به مهر جان افزائی به کینه جان انجام
به دست جان انگیزی به دشنه جان اوبار
اگر نه تیمار از بهر دشمنت بودی
به رامش تو ز گیتی برون شدی تیمار
بر آن امید کز آن تیر تو کنند مگر
بلند گشت درخت خدنگ در بلغار
به یک خدنگ دُژآهنگ جنگ داری تنگ
تو بر پلنگ شخ و بر نهنگ دریا بار
اگر نبرد ترا کوه جانور گردد
وگرش جامه ز آهن شود همه هموار
جدا کنی به سر تیغ بند او از بند
جدا کنی به سر نیزه پود او از تار
همیشه تا که به گیتی نگار و مایه بود
بود نگار هزاران هزار و مایه چهار
میان به شادی بند و سخن به شادی گوی
زبان راوی باش و درخت نیکی کار
هم از خرد تو همی باش بر خرد گنجور
هم از هنر تو همی باش بر هنر سالار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به توصیف هنر، قدرت و توانمندی فردی خاص میپردازد. شاعر با استفاده از تمثیلهای مختلف، ویژگیهای هنر و تأثیر آن بر زندگی انسانها را نشان میدهد. در این شعر، به مقایسهی قدرت جنگی، زیبایی و خرد الهی پرداخته میشود و به اهمیت فرهنگ و دانش اشاره میکند. شاعر در نهایت بر این نکته تأکید میکند که هر کسی که دارای هنر و دانش باشد، میتواند در زندگیاش به موفقیت برسد و دیگران را نیز تحت تأثیر قرار دهد. این نوشته به نوعی ستایش از خداوند، خرد و هنر بشر است و اهمیت آنها را در زندگی فرهنگی و اجتماعی بشر برجسته میکند.
هوش مصنوعی: اگر هنرمند زبر دستی با فرم و زیبایی آثارش چیزی خلق کند، اما دیگران نتوانند به او برسند و مانند او نقاشی کنند، اثر او همچنان بینظیر و ارزشمند خواهد بود.
هوش مصنوعی: جهندهای که برق را جسته میکند، و دویدی که باد او را به جلو میبرد.
هوش مصنوعی: رود مانند رود باید پیش بروی و در کارها تلاش کنی مانند یوزی که در شکار روزانه میکوشد.
هوش مصنوعی: به یادماند، و هیچکس بادی را که ابر در برابر روحالقدس گذاشته، ندید. بابر ماند و هیچکس آتش بار را که ابر به دوش داشت، ندید.
هوش مصنوعی: کوه به تنهایی باقی ماند و مردم به او نگاه کردند. کوه برای مردمی که شگفتزدهاند، همچنان کوه است و در برابر آنها ایستادگی میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که چرخ زمان به گردش درمیآید و دو دست از چرخ رهایی مییابند، مانند ماری که به دور خود میپیچد و در تلاش است، تماشاگر میشود.
هوش مصنوعی: وقتی صدای بلندی را بشنوی، به سمت منبع آن میروی و هر کجا که نگاه کنی، ملاقاتهایی را میبینی.
هوش مصنوعی: اگر سنگی را از کوهی به پایین بیندازید، به طور طبیعی به دلیل نیروی جاذبه به سمت پایین میافتد و در اثر نیرویی که به آن وارد میشود، به سمت پایین حرکت میکند.
هوش مصنوعی: اگر انسانی بخواهد از وضعیتی پایین به جایگاهی بالا دست یابد، همچون ستارهای خواهد درخشید و در آسمان اعتلای خود را نشان خواهد داد.
هوش مصنوعی: اگر به سرعت و با دقت پیش بروی، میتوانی دشمن خود را دچار مشکل کنی و با هر مانع بزرگی که مواجه شوی، به راحتی آن را از سر راه برداری.
هوش مصنوعی: پای پست و نازک میتواند گردن شیر را به پایین بکشد و آهنین دیوار را شکاف دهد.
هوش مصنوعی: از حقیقت این است که گاهی به نظر میرسد که وجود یک فرد یا چیز، مانند دستان و پاهایش، به دور او میچرخد و به گونهای است که میتواند شک و گمان را به وجود آورد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی آب به جوش میآید و دست به آن میرسد، مانند مرغی است که باید برای پرواز از سطحی هموار عبور کند. در واقع، اگر شرایط یا موقعیت مناسب نباشد، نمیتوان به راحتی جلو رفت یا اقدام کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که سنگینی و فشار بر دوش انسان باشد، او همچون گامی بر زمین نمیتواند به آسانی حرکت کند و وقتی به سمت باد برود، بار سنگین او را رها نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: آسمان به دور خود میچرخد و هنر نیز به همین ترتیب گرداب میزند؛ مثل اینکه آسمان، اسبی باشد که خورشید بر روی آن سوار شده است.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ جهان مانند خورشیدِ فرهنگ است و یک نمایش از فرهنگ او به اندازهای گسترده و فراوان است که هزاران جلوه از آن را میتوان دید.
هوش مصنوعی: او بهطور پنهانی با راستی و صداقت در ارتباط است و این امید را در دل مردم پرورش میدهد و به آنها قوت میبخشد.
هوش مصنوعی: واقعا هرکس به حق خود برسد، صدایش را از کمبودها برمیآورد. هر کسی که به آنچه میخواهد دست یابد، از خطرات دور میماند.
هوش مصنوعی: از محبت و رحمت او، گل از شاخهی خار میروید، اما اگر او بر ما خشم بگیرد، تنها خار از برگهای تازه خواهد رویید.
هوش مصنوعی: وقتی خداوند بندهای را سیر میکند و خود خداوند هم از این خوراک میخورد، باید باری را به دوش بگیرد که خودش هیچ باری را به دوش ندارد.
هوش مصنوعی: عقل و دانایی انسان را به موفقیت میرساند و هنر او باعث میشود تا نام نیکویش را در دنیا بر جا بگذارد.
هوش مصنوعی: به دقت بنگر که چگونه سخن در خصوص بزرگی و صفات عالی او ارزش پیدا کرده و به چه اندازه به خوار شمردن خواستهها و آرزوها انجامیده است.
هوش مصنوعی: در میانه آب، آتش به شدت شعلهور است و شاه همچون تیغی گرانبها به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: تابستان از بهار بهتر است، زیرا تیغ تیز گرما و باد تابستان باعث زوال رنگهای زیبا و شاداب بهار میشود.
هوش مصنوعی: کسی که سر و سری دارد، میتواند تاج و گوهری را بر دوش بکشد، حتی اگر از ارزش و کیفیت آن چیزها آگاه نباشد.
هوش مصنوعی: در رنگ مینا، نشانهای جمشید قرار دارد و از آن در مبارزه، دانههای نار میروید.
هوش مصنوعی: اگر در ذهن کسی هیچ گونه آلودگی یا دل مشغولی وجود نداشته باشد، تعجبآور است که چگونه میتواند افکار و احساساتی شبیه به آلودگیها داشته باشد.
هوش مصنوعی: او نه از خواب و بیداری خبر دارد و نه از حال مردم خوابیده، اما سرنوشت او بیدار و هشیار است.
هوش مصنوعی: لشکر چیپال بسیار شگفت انگیز بود و لشکر خان حتی بیشتر از آن شگفت آور و بزرگتر از آن سپاه و فرماندهاش بود.
هوش مصنوعی: خداوند به تو نیکی خواهد کرد، درست همانطور که خودت هستی. از خوبیهایی که در تو وجود دارد بهرهمند شو.
هوش مصنوعی: در دنیا همه مردم با مشکلات و رنجها روبرو هستند، اما تو خوشحالی. همه جا پر از گفتار و حرفهاست، اما تو با اعمال و کارهایت خود را نشان میدهی.
هوش مصنوعی: از آرزو و زیباییات، ستایش تو به قدری است که حتی در خاک و سنگ نیز فرود میآید و بر زبانها جاری میشود.
هوش مصنوعی: تو خالق و سرپرست جاودان خدایی هستی و مهر و بزرگواری و فرهنگ را تحت کنترل خود داری.
هوش مصنوعی: تمام مردم دنیا برای ذخیره کردن خوراکیها تلاش میکنند، اما تو با خصال نیکوی خود باعث میشوی که ستودن خدا از تو، خود به نوعی انبار نعمتها باشد.
هوش مصنوعی: مردم میتوانند به تجربههای مختلف و دستاوردهای زندگی دست پیدا کنند، اما هنر و خلاقیت تو به قدری بینظیر است که هیچ مرز و محدودهای نمیتواند آن را احاطه کند. تو از تمام آنچه که در جهان وجود دارد فراتر هستی و هیچ چیز نمیتواند به زیبایی و عمق هنر تو نزدیک شود.
هوش مصنوعی: تو به من آنقدر محبت و لطف کردهای که کسی حتی فکرش را هم نمیکند که من در میادین نبرد شجاعت و قدرتی دارم، همچنانکه تو از درگیریها و جنگها دورم نگهداشتی.
هوش مصنوعی: چه آتشی که بدون حضور تو زبانه میکشد، چه جنگی که بدون اینکه تو فرمانی بدهی پیش میرود و چه کارهایی که در آن تو هیچ نقشی نداری.
هوش مصنوعی: اگر دنیا به تو توجه نکند، چه کسی میداند که روزی هم تو را ترک خواهد کرد؟ اگر سوالی نکند، چه داند که چه چیزی را از دست میدهد؟
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که زندگی میبخشی و کسانی را که مردهاند، زنده میکنی. تو همچنین آن کسی هستی که یادآوریات میتواند کارهای سخت را آسان کند.
هوش مصنوعی: از گرد و غبار اسب تو، روشنایی روز تیره و تار میشود و به دلیل شتاب و حرکتت، شب سیاه و تاریک نیز بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که سرنوشت و زمان بر تو تأثیر میگذارد و تو خود گنجینهای هستی که به گنجی دیگر دست پیدا کردهای.
هوش مصنوعی: با محبت میتوان به دلها شادابی و زندگی بخشید، اما با کینه و دشمنی، تنها عذاب و رنج به جانها میافتد.
هوش مصنوعی: اگر نگران دشمن خود نبودی، از درد و رنج خود رهایی مییافتی و از این دنیا رفته بودی.
هوش مصنوعی: در انتظار آن هستم که شاید تیر تو باعث شود که درخت بلند شود، مانند تیرک پرچم در خاک بلغار.
هوش مصنوعی: تو با یک تیر به جنگ میروی و به دقت آمادهای؛ آماده برای مقابله با پلنگ و همزمان در برابر قدرت نهنگ دریا.
هوش مصنوعی: اگر در جنگ تو، کوهی از موجودات وحشی به وجود بیاید و حتی اگر لباسش از آهن هم باشد، همه چیز همچنان صاف و هموار خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر با تیغی، بند او را جدا کنی، مانند این است که با نیزه، تار او را از هم بگشایی.
هوش مصنوعی: همیشه در دنیا زیبایی و الهام وجود دارد، و در کنار آن، بسیاری از نشانهها و عناصر ارزشمند نیز وجود دارند.
هوش مصنوعی: در لحظههای شاد زندگی خود را با خوشحالی پر کن و با کلمات شادیآور سخن بگو. زبان تو باید نشاندهنده شادی باشد و همانند درختی که میوههای خوب میدهد، اعمال نیکو انجام بده.
هوش مصنوعی: از فهم و عقل خود بهرهمند باش، چون گنجی ارزشمند و از هنر و مهارتت استفاده کن، زیرا که تو سالار و سردمدار هنر هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت
هر آینه چو همه میخورد گل آرد بار
به زلف کژ ولیکن به قد و قامت راست
به تن درست ولیکن به چشمکان بیمار
مدیح تا به بر من رسید عریان بود
ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار
چنین نماید شمشیر خسروان آثار
چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار
به تیغ شاه نگر، نامهٔ گذشته مخوان
که راستگویتر از نامه تیغ او بسیار
چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد
[...]
قوی کننده دین محمد مختار
یمین دولت محمود قاهر کفار
چو بازگشت به پیروزی از در قنوج
مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار
هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین
[...]
فغان ز دست ستمهای گنبد دوار
فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار
چه اعتبار بر این اختران نامعلوم
چه اعتماد بر این روزگار ناهموار
جفای چرخ بسی دیده اند اهل هنر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.