عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
رفت شبلی ابتدا پیش جنید
گفت هستم پای تا سر جمله قید
عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
ذات چون در تافت شد عرش مجید
عرش چون در تافت شد کرسی پدید
عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
هشت قدسی را ز حق فرمان رسید
در ربودند ای عجب عرش مجید
عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۷ - در حق خویش گوید
این چه شورست از تو درجان ای فرید
نعره زن از صد زفان هل من مزید
عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل
بر سر آب ای عجب عرش مجید
شد بلند از شعر چون آب فرید
عطار » وصلت نامه » بخش ۴ - حکمت حق سبحانه وتعالی عز اسمه در بیرون آوردن آدم را از بهشت برای رموز حقیقی
جمله از لطف خداآدم بدید
هر زمانی گفته اوهل من مزید
عطار » وصلت نامه » بخش ۱۶ - المقالة برهان المحققین شیخ لقمان قدس سره
شیخ لقمان از زمان بایزید
بود باقی تا بدور بوسعید
عطار » وصلت نامه » بخش ۱۸ - مطلب در سؤال راه عشق و ترغیب سالک
هر صفت کز نفس میآید پدید
اندر آن عالم بتو خواهد رسید
عطار » وصلت نامه » بخش ۱۸ - مطلب در سؤال راه عشق و ترغیب سالک
هرکه او اینجا رخ جانان ندید
باشد آنجا کور و حیران و پلید
عطار » وصلت نامه » بخش ۱۹ - المقالة سراج وهاج شیخ منصور حلاج قدس سره و شرح شهادت آن بزرگوار
چارصد رخنه بشد آندم پدید
هر یکی از رخنهٔ بیرون دوید
عطار » وصلت نامه » بخش ۲۰ - در مناجات کردن شیخ منصور قدس سره در زندان
گفت ای دارندهٔ عرش مجید
عرش و کرسی هم ز تو گشته پدید
عطار » وصلت نامه » بخش ۲۱ - در غوغاکردن اهل بغداد بر شیخ منصور رحمةالله و پند دادن مشایخ او را
شبلی آمد آن زمان پیش جنید
گفت شیخا ما درافتادیم قید
عطار » وصلت نامه » بخش ۲۱ - در غوغاکردن اهل بغداد بر شیخ منصور رحمةالله و پند دادن مشایخ او را
گفت ما را یک زمان مهلت دهید
بعد از آن هرچه بیایدتان کنید
عطار » وصلت نامه » بخش ۲۱ - در غوغاکردن اهل بغداد بر شیخ منصور رحمةالله و پند دادن مشایخ او را
این بگفت و زود در زندان دوید
دید آن شه را ز هیبت بر طپید
عطار » وصلت نامه » بخش ۲۱ - در غوغاکردن اهل بغداد بر شیخ منصور رحمةالله و پند دادن مشایخ او را
چونکه بشنید این سخن از وی جنید
در دلش افتاد زو صد گونه قید
عطار » وصلت نامه » بخش ۲۱ - در غوغاکردن اهل بغداد بر شیخ منصور رحمةالله و پند دادن مشایخ او را
مفسدی بر رفت و دست او برید
آن زمان از دست او خون میچکید
عطار » وصلت نامه » بخش ۲۱ - در غوغاکردن اهل بغداد بر شیخ منصور رحمةالله و پند دادن مشایخ او را
خاک او را باد در آب آورید
خاک او بر آب شد الله پدید