گنجور

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت غلامان عمید خراسان و دیوانهٔ ژنده‌پوش

 

گفت ای دارندهٔ عرش مجید

بنده پروردن بیاموز از عمید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » گفتهٔ واسطی که گذارش بر گور جهودان افتاد

 

این سخن از وی کس قاضی شنید

خشمگین او را بر قاضی کشید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » پاسخ بایزید به نکیر و منکر

 

چون برفت از دار دنیا بایزید

دید در خوابش مگر آن شب مرید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت شیخ بوبکر نشابوری که خرش بر لاف زدن او بادی رها کرد

 

شیخ را زان باد حالت شد پدید

نعره‌ای زد، جامه بر هم می‌درید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » شیخی که از سگی پلید دامن در نچید

 

در بر شیخی سگی می‌شد پلید

شیخ از آن سگ هیچ دامن در نچید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » شیخی که از سگی پلید دامن در نچید

 

گفت این سگ ظاهری دارد پلید

هست آن در باطن من ناپدید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت صوفیی که هرگاه جامه می‌شست باران می‌آمد

 

مرد گفت ای میغ چون گشتی پدید

رو که مویزم همی باید خرید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی عشق » بیان وادی عشق

 

بعد ازین وادی عشق آید پدید

غرق آتش شد کسی کانجا رسید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی عشق » حکایت خواجه‌ای که عاشق کودکی فقاع فروش شد

 

زانک چندانی که نانش می‌رسید

جمله می‌برد و فقاعی می‌خرید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی معرفت » بیان وادی معرفت

 

گر بیاری دست تا عرش مجید

دم مزن یک ساعت از هل من یزید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی معرفت » حکایت پاسبانی عاشق که هیچ نمی‌خفت

 

هر که را شد ذوق عشق او پدید

زود باید هر دو عالم را کلید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی حیرت » گفتار یک صوفی با مردی که کلیدش را گم کرده بود

 

صوفیی می‌رفت، آوازی شنید

کان یکی می‌گفت گم کردم کلید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی‌وصف حاله » گفتهٔ پاک‌دینی که سی‌سال عمر بی‌خود می‌گذارد

 

همچو اسمعیل در خود ناپدید

آن زمان کو را پدر سر می‌برید

عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم

 

گهی پیدا شوی چون نور خورشید

گهی پنهان شوی در عشق جاوید

عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت مرتضی رضی الله عنه

 

سه قرصش چون دو قرص ماه و خورشید

دو عالم را بخوان بنشاند جاوید

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۶) حکایت یوسف و ابن یامین علیهما السلام

 

چو او با حق بود حق نیز جاوید

ازان سایه ندارد دور خورشید

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۱) حکایت سرپاتک هندی

 

ز بالا آن همه شاگرد می‌دید

به‌آخر صبر او زان کار برسید

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۳۰
sunny dark_mode