عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت غلامان عمید خراسان و دیوانهٔ ژندهپوش
گفت ای دارندهٔ عرش مجید
بنده پروردن بیاموز از عمید
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » گفتهٔ واسطی که گذارش بر گور جهودان افتاد
این سخن از وی کس قاضی شنید
خشمگین او را بر قاضی کشید
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » پاسخ بایزید به نکیر و منکر
چون برفت از دار دنیا بایزید
دید در خوابش مگر آن شب مرید
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت شیخ بوبکر نشابوری که خرش بر لاف زدن او بادی رها کرد
شیخ را زان باد حالت شد پدید
نعرهای زد، جامه بر هم میدرید
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت شیخ بوبکر نشابوری که خرش بر لاف زدن او بادی رها کرد
بود هم از پیش و هم از پس مرید
گفتم الحق کم نیم از بایزید
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » شیخی که از سگی پلید دامن در نچید
در بر شیخی سگی میشد پلید
شیخ از آن سگ هیچ دامن در نچید
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » شیخی که از سگی پلید دامن در نچید
گفت این سگ ظاهری دارد پلید
هست آن در باطن من ناپدید
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت صوفیی که هرگاه جامه میشست باران میآمد
مرد گفت ای میغ چون گشتی پدید
رو که مویزم همی باید خرید
عطار » منطقالطیر » بیان وادی طلب » گفتگوی شیخ ابوسعید مهنه با پیری روشنضمیر دربارهٔ صبر
پیر چون بشنید گفت ای بوسعید
از فرود فرش تا عرش مجید
عطار » منطقالطیر » بیان وادی عشق » بیان وادی عشق
بعد ازین وادی عشق آید پدید
غرق آتش شد کسی کانجا رسید
عطار » منطقالطیر » بیان وادی عشق » حکایت خواجهای که عاشق کودکی فقاع فروش شد
زانک چندانی که نانش میرسید
جمله میبرد و فقاعی میخرید
عطار » منطقالطیر » بیان وادی معرفت » بیان وادی معرفت
گر بیاری دست تا عرش مجید
دم مزن یک ساعت از هل من یزید
عطار » منطقالطیر » بیان وادی معرفت » حکایت پاسبانی عاشق که هیچ نمیخفت
هر که را شد ذوق عشق او پدید
زود باید هر دو عالم را کلید
عطار » منطقالطیر » بیان وادی حیرت » گفتار یک صوفی با مردی که کلیدش را گم کرده بود
صوفیی میرفت، آوازی شنید
کان یکی میگفت گم کردم کلید
عطار » منطقالطیر » سیمرغ در پیشگاه سیمرغ » حکایت خطی که برادران یوسف هنگام فروش او دادند
چون عزیز مصر یوسف را خرید
آن خط پر غدر با یوسف رسید
عطار » منطقالطیر » فیوصف حاله » گفتهٔ پاکدینی که سیسال عمر بیخود میگذارد
همچو اسمعیل در خود ناپدید
آن زمان کو را پدر سر میبرید
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم
گهی پیدا شوی چون نور خورشید
گهی پنهان شوی در عشق جاوید
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت مرتضی رضی الله عنه
سه قرصش چون دو قرص ماه و خورشید
دو عالم را بخوان بنشاند جاوید
عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۶) حکایت یوسف و ابن یامین علیهما السلام
چو او با حق بود حق نیز جاوید
ازان سایه ندارد دور خورشید
عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۱) حکایت سرپاتک هندی
ز بالا آن همه شاگرد میدید
بهآخر صبر او زان کار برسید