گنجور

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی عشق » حکایت عربی که در عجم افتاد و سر گذشت او با قلندران

 

گفت وصف این قلندر کن مرا

گفت وصف اینست و بس قال اندرا

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۶) حکایت جهاز فاطمه رضی الله عنها

 

بدو گفتم ز درویشیِ زهرا

مرا جان و جگر شد خون و خارا

عطار
 

عطار » الهی نامه » روایت دیگر دیباچۀ الهی‌نامه » در آغاز آلهی نامه

 

پسند خویش کن این گفت و گو را

قبولم کن فزون ده رغبتم را

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۵ - عشرت كردن گل و خسرو باهم

 

تو گفتی ذرّه ذرّه خاک صحرا

نهفت از سبزه زیر گرد خضرا

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱

 

رموز مرغ و مور و وحش صحرا

چه چیز است کان سلیمان داند او را

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۹

 

به تنهائی علی بردارد آن را

کند اسرار پنهان آشکارا

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲ - در ذات و صفات و توحید حضرت باری تعالی فرماید

 

توئی مرانبیاء و اولیاء را

تو هستی ابتدا و انتها را

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

چو قرص خور سوی برج حمل را

روانه کرد حیّ لَمْ یَزَلْ را

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

دمادم آنچنان عطّار رخ را

نماید در عیان عشق او را

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷ - در ارتباط ولایت با نبوت

 

رو رسن بر دست گیر و خوش برآ

از درون چه چو حلقه بردرآ

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۳ - در نکوهش مفتی می‬فرماید

 

گفت قاضی تو چه کردی وجه را

گفت کردم خرج او بی ماجرا

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۳ - در نکوهش مفتی می‬فرماید

 

باتو کردم بارها این ماجرا

تا به کی تو پروری این نفس را

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش نوزدهم » بخش ۱ - المقالة التاسعة عشره

 

گر لبی نان نیست در انبان ترا

قطب عالم بس بود مهمان تو را

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۳ - آغاز کتاب

 

باز فرمود از پی ایشان مرا

تا بگویم اصل را و فرع را

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۱۷ - و منه فی المناجات

 

من ترا بینم ترا دانم ترا

خود ترا کی غیر بینم جان مرا

عطار
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode