گنجور

 
۱
۲
۳
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱

 

در سرم از عشقت این سودا خوش است

در دلم از شوقت این غوغا خوش است

من درون پرده جان می‌پرورم

گر برون جان می‌کند اعدا خوش است

چون جمالت برنتابد هیچ چشم

[...]

۲۱ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵

 

دست در دامن جان خواهم زد

پای بر فرق جهان خواهم زد

اسب بر جسم و جهت خواهم تاخت

بانگ بر کون و مکان خواهم زد

وانگه آن دم که میان من و اوست

[...]

۲۱ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۷

 

هر که را اندیشهٔ درمان بود

درد عشق تو برو تاوان بود

بر کسی درد تو گردد آشکار

کو ز چشم خویشتن پنهان بود

گرچه دارد آفتابی در درون

[...]

۲۱ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۴

 

هرچه در هر دو جهان جانان نمود

تو یقین می‌دان که آن از جان نمود

هست جانت را دری اما دو روی

دوست از دو روی او دو جهان نمود

کرد از یک روی دنیا آشکار

[...]

۲۱ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۳

 

تا که گشت این خیال‌خانه پدید

هر زمان گشت صد بهانه پدید

ناپدید است عیسی مریم

قصهٔ سوزن است و شانه پدید

صد جهان ناپدید شد که نشد

[...]

۲۱ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۳

 

هر مرد که نیست امتحانش

خوابی و خوری است در جهانش

می‌خفتد و می‌خورد شب و روز

تا مغز بود در استخوانش

فربه کند از غرور پهلو

[...]

۲۱ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۴

 

تورا گر نیست با من هیچ کاری

مرا با تو بسی کار است باری

منت پیوسته خواهم بود غمخوار

توم گرچه نباشی غمگساری

ز حل و عقد عشق ملک رویت

[...]

۲۱ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۸

 

زلف را تاب داد چندانی

که نه عقلی گذاشت نه جانی

نیست در چار حد جمع جهان

بی سر زلف او پریشانی

کس چو زلف و لبش نداد نشان

[...]

۲۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت خسروی که سگ تازی خود را رها کرد

 

خسروی می‌رفت در دشت شکار

گفت ای سگبان سگ تازی بیار

بود خسرو را سگی آموخته

جلدش از اکسون و اطلس دوخته

از گهر طوقی مرصع ساخته

[...]

۲۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت پادشاه هندوان که اسیر محمود گشت و مسلمان شد

 

هندوان را پادشاهی بود پیر

شد مگر در لشگر محمود اسیر

چون بر محمود بردندش سپاه

شد مسلمان عاقبت آن پادشاه

هم نشان آشنایی یافت او

[...]

۲۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی استغنا » گفتار یوسف همدان دربارهٔ عالم وجود

 

یوسف همدان که چشم راه داشت

سینهٔ پاک و دل آگاه داشت

گفت بر شو عمرها بالای عرش

پس فرو شو پیش از آن در تحت فرش

هرچ بود و هست و خواهد بود نیز

[...]

۲۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۲) حکایت آن جوان که از زخم سنگ منجیق بیفتاد

 

جوانی داشت دیرینه رفیقی

رسیدش زخم سنگ منجنیقی

میان خاک و خون آغشته می‌گشت

رسیده جان بلب سرگشته می‌گشت

دمی دو مانده بود از زندگانیش

[...]

۲۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۲) حکایت حسن بصری و رابعه رضی الله عنهما

 

حسن یک روز رفت از بصره بیرون

به پیش رابعه آمد به هامون

بسی بُز کوهی و نخچیر و آهو

به گردش صف زده بودند هر سو

حسن را چون ز راهی دور دیدند

[...]

۲۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۰) حکایت روباه که در دام افتاد

 

بدام افتاد روباهی سحرگاه

بروبه بازی اندیشید در راه

که گر صیّاد بیند همچنینم

دهد حالی بگازر پوستینم

پس آنگه مرده کرد او خویشتن را

[...]

۲۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۱) حکایت سلطان محمود در شکار کردن

 

مگر محمود می‌شد در شکاری

جداماند او ز لشکر برکناری

بنزدیکش یکی ده بود می‌دید

بجائی بر سر ده دود می‌دید

فرس می‌راند شه تا پیش آن زود

[...]

۲۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۵) حکایت سلطان محمود و گازر

 

مگر می‌رفت محمود جهاندار

بره درگازری را دید در کار

کشیده پشتهٔ کرباس دربند

بدو گفت این همه کرباس را چند

جوابش دادگازر کای شهنشاه

[...]

۲۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۱۱) حکایت مجنون و لیلی

 

مگر یک روز مجنون فرصتی یافت

بر لیلی نشستن رخصتی یافت

ز مجنون کرد لیلی خواستاری

که ای عاشق بیاور تا چه داری

زبان بگشاد مجنون گفت ای ماه

[...]

۲۱ بیت
عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش ششم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل

 

به ناموسی قوی می‌رفت آن شاه

یکی را دید خوش بنشسته در راه

بدو گفت ای نشسته بر زمین خوش

تو می‌خواهی که من باشی چنین خوش‌‌؟

چنان گفتا که من روشن نباشم

[...]

۲۱ بیت
عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۷ - الحکایه و التمثیل

 

شنودم من که غولی روستایی

به شهر آمد بدست بی‌نوا‌یی

ندیده بود اندر ده مناره

تعجب کرد و آمد در نظاره

یکی را گفت این نیکو درختی‌ست

[...]

۲۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۱ - در مدح خواجه سعدالدّین ابوالفضل

 

خدا را آنکه محبوب و حبیبست

ابوالفضل زمان ابن الربیبست

دل و دین خواجه سعدالدّین که امروز

دل اوست آفتاب عالم افروز

خراسان را وزارت داشت بابش

[...]

۲۱ بیت
عطار
 
 
۱
۲
۳
 
تعداد کل نتایج: ۴۲