گنجور

 
۱
۲
۳
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲

 

روز و شب چون غافلی از روز و شب

کی کنی از سر روز و شب طرب

روی او چون پرتو افکند اینت روز

زلف او چون سایه انداخت اینت شب

گه کند این پرتو آن سایه نهان

[...]

۱۹ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵

 

سحرگاهی شدم سوی خرابات

که رندان را کنم دعوت به طامات

عصا اندر کف و سجاده بر دوش

که هستم زاهدی صاحب کرامات

خراباتی مرا گفتا که ای شیخ

[...]

۱۹ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰

 

سرمست به بوستان برآمد

از سرو و ز گل فغان برآمد

با حسن نظارهٔ رخش کرد

هر گل که ز بوستان برآمد

نرگس چو بدید چشم مستش

[...]

۱۹ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹

 

پیش رفتن را چو پیشان بسته‌اند

بازگشتن را چو پایان بسته‌اند

پس نه از پس راه داری نه ز پیش

کز دو سو ره بر تو حیران بسته‌اند

پس تو را حیران میان این دو راه

[...]

۱۹ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۵

 

آنرا که ز وصل او نشان بود

دل گم شدگیش جاودان بود

آری چو بتافت شمع خورشید

گر بود ستاره‌ای نهان بود

نتواند رفت قطره در بحر

[...]

۱۹ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۹

 

هر گدایی مرد سلطان کی شود

پشه‌ای آخر سلیمان کی شود

نی عجب آن است کین مرد گدا

چون که سلطان نیست سلطان کی شود

بس عجب کاری است بس نادر رهی

[...]

۱۹ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۸

 

دل چه خواهی کرد چون دلبر رسید

جان برافشان هین که جان پرور رسید

شربت اسرار را فردا منه

زانکه تا این درکشی دیگر رسید

گر سفالی یافتی در راه عشق

[...]

۱۹ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۶

 

پیر ما می‌رفت هنگام سحر

اوفتادش بر خراباتی گذر

نالهٔ رندی به گوش او رسید

کای همه سرگشتگان را راهبر

نوحه از اندوه تو تا کی کنم

[...]

۱۹ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱

 

دلا در سر عشق از سر میندیش

بده جان و ز جان دیگر میندیش

چو سر در کار و جان در یار بازی

خوشی خویش ازین خوشتر میندیش

رسن از زلف جانان ساز جان را

[...]

۱۹ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳

 

بی رخت در جهان نظر چکنم

بی لبت عالمی شکر چکنم

رویت ای ترک اگر نخواهم دید

زحمت هندوی بصر چکنم

چون دریغ آیدم رخت به نظر

[...]

۱۹ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در تعصب گوید » حکایت گفتن مرتضی اسرار خویش را با چاه و پر خون شدن چاه

 

مصطفا جایی فرود آمد به راه

گفت آب آرند لشگر را ز چاه

رفت مردی بازآمد پر شتاب

گفت پر خونست چاه و نیست آب

گفت پنداری ز درد کار خویش

[...]

۱۹ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت طاووس » حکایت طاووس

 

بعد از آن طاووس آمد زرنگار

نقش پرش صد چه؟ بلکه صد هزار

چون عروسی جلوه کردن ساز کرد

هر پر او جلوه‌ای آغاز کرد

گفت تا نقاش غیبم نقش بست

[...]

۱۹ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » گفتهٔ عباسه دربارهٔ روز رستخیز

 

گفت عباسه که روز رستخیز

چون زهیبت خلق افتد در گریز

عاصیان و غافلان را از گناه

رویها گردد به یک ساعت سیاه

خلق بی‌سرمایه حیران مانده

[...]

۱۹ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت شیخ بوبکر نشابوری که خرش بر لاف زدن او بادی رها کرد

 

شیخ بوبکر نشابوری به راه

با مریدان شد برون از خانقاه

شیخ بر خر بود بی‌اصحابنا

کرد ناگه خر مگر بادی رها

شیخ را زان باد حالت شد پدید

[...]

۱۹ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت چوب خوردن یوسف به دستور زلیخا

 

چون زلیخا حشمت واعزاز داشت

رفت یوسف را به زندان بازداشت

با غلامی گفت بنشان این دمش

پس بزن پنجاه چوب محکمش

بر تن یوسف چنان بازو گشای

[...]

۱۹ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » گفتار بوعلی طوسی دربارهٔ اهل جنت و اهل دوزخ

 

بوعلی طوسی که پیر عهد بود

سالک وادی جد و جهد بود

آن چنان جا کو به ناز و عز رسید

من ندانم هیچکس هرگز رسید

گفت فردا اهل دوزخ زار زار

[...]

۱۹ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی‌وصف حاله » گفتار مردی راه‌بین هنگام مرگ

 

راه بینی وقت پیچاپیچ مرگ

گفت چون ره را ندارم زاد و برگ

از خوی خجلت کفی گل کرده‌ام

پس از و خشتی به حاصل کرده‌ام

شیشهٔ پر اشک دارم نیز من

[...]

۱۹ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۲) حکایت علوی وعالم ومخنّث که در روم اسیر شدند

 

یکی علوی یکی عالم یکی حیز

بسوی روم می‌بردند هر چیز

گرفتند این سه تن را کافران راه

بخواری پیش بت بردند ناگاه

بدان هر سه چنین گفتند کُفّار

[...]

۱۹ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۳) حکایت سلیمان داود علیهما السلام با مور عاشق

 

سلیمان با چنان کاری و باری

بخیلی مور بگذشت از کناری

همه موران بخدمت پیش رفتند

بیک ساعت هزاران بیش رفتند

مگر موری نیامد پیش زودش

[...]

۱۹ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱) حکایت عیسی علیه السلام با آن مرد که اسم اعظم خواست

 

ز عیسی آن یکی درخواست یک روز

که نام مهتر حقّم درآموز

مسیحش گفت تو این را نشائی

چه خواهی آنچه با آن برنیائی

بسی آن مرد سوگندانش برداد

[...]

۱۹ بیت
عطار
 
 
۱
۲
۳
 
تعداد کل نتایج: ۴۱