گنجور

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰

 

خنک آن شبی که او رخ بفروزد از شرابی

چکد از جگر مرا خون چو بر آتشی کبابی

تو خود ای غزال رعنا چه بلا شدی خدا را

که به دور چشم مست تو ندیده فتنه خوابی

چه شب است یا رب امشب که در انتظار روزش

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱

 

در خاطر منی و به دل تیغ می‌زنی

خوش می‌کنی به دوستی ای شوخ دشمنی

رویی چو سیم دیدم ریختم خیال خام

خوردم چو تیغ ناز تو دیدم که آهنی

باری چنان بزن که نگیرد به دامنت

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲

 

شبی پرسیدم از خلوت نشینی

حریفی نکته سنج و خرده بینی

ز استغنای عشق و کبر مستی

بکونین بر فشانده آستینی

که احمد گر بود سرّ احد چیست

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۳

 

بر آن سری که بگیری ز لعل او کامی

شراب نوش که در عین پختگی خامی

به راه بادیه شرط است سر قدم کردن

اگر به کعبهٔ گوش به بندی احرامی

نسیم صبح خدا را تو محرم رازی

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۱

 

قلیان نه اگر آتش عشقش بسر است

دائم ز چه با دود دل و چشم تر است

رسم است که شکرّ از نی آید بیرون

قلیان بلب لعل تو نی در شکر است

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۲

 

یارب ز سپاه قهر خیلی بفرست

بر رفع خسان زکوه سیلی بفرست

تا چند توان جلوۀ دونان دیدن

بهر ولد الزنا سهیلی بفرست

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

ترکی که ز خون خیره پروا نکند

از آه ستم کشان محابا نکند

خونریزی عاشقان بفردا نگذشت

ترسا بچه بین که فکر فردا نکند

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۴

 

حاشا که بچشم من شبی خواب آید

چون یادم از آن طرّۀ پرتاب آید

گرد دلبر نوپری بیاید بر من

تا حشر مرا ز دیده سرخاب آید

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۵

 

ای برده قرار و صبر و تاب از دل ریش

لرزان بسر موی تو دلهای پریش

دادی سر زلفین مسلسل بر باد

صد خون خطا فکندی از گردن خویش

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۶

 

در بزم می از لطافت جام و مدام

افتاده معاشرین در اندیشۀ خام

قومی همه می بیند و قومی همه جام

من مست تو و فارغ از این شبهه عام

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۷

 

ای باذر قول نیرّ این طرفه پیام

برگوی بطرز پخته با مفتی خام

کان نغمه که بود از لب داود حلال

از بهر چه در دهان نی گشت حرام

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

پرتاب پریده را بشست آوردن

شکرّ ز عصارۀ کیست آوردن

بر لانۀ مور اشتر مست آوردن

بتوان نتوان ترا بدست آوردن

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

رویی که عرق چو ژاله می‌روید از او

تاثیر می دو ساله می‌روید از او

گر حسرت داغ وی برد دیده به خاک

تا دامن محشر لاله می‌روید از او

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰

 

رخسار بدست زلف جادو دادی

بنگر سپهی را چه قدر رو دادی

از سادگی خویشتن ایساده نگار

گنجی بکف دزدک هندو دادی

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۱ - مثنوی ساقی نامه

 

بیا ساقی ای محرم راز من

حریف کهن عهد دمساز من

از آن آتشین بادۀ لعل گون

که از رشگ سازد دل لعل خون

بمن ده که از خود خلاصم دهد

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۲ - قصیدهٔ ساقی نامه

 

ساقی بیار باده که شد مام روزگار

آبستنی به سلطنت آل آبدار

قَحط‌ُالرِّجال بین که جوانانِ بی‌پدر

نازد به چرخ پیر سر از اوج اعتبار

آن را که در شمار نیارد کسش به قدر

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۳ - در باب کتاب خیرات حسان گفته

 

ز خیرات حسان آمد یقینم

که در روی زمین قحط الرجال است

و گرنه با وجود شیر مردان

چه جای ذکر ربات الحجال است

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۴ - متفرقه

 

گفتم آید چو شوم پیر دل از زلف تو باز

سر پیرانۀ من بین و تمنای دراز

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۵ - وله

 

مشکل به تو افتاده مرا و نتوان گفت

مشکل به تو افتاده مرا مشکلم این است

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۶

 

گر نیست مه رخت ز چه رو از شکنج زلف

هر شامگه بشکل دگر سر برآورد

نیر تبریزی
 
 
۱
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۷
sunny dark_mode