گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۸۱

 

هندوئی را باغبان سوی گلستان می فرستد

یا بیاقوت تو سنبل خطّ ریحان می فرستد

یا شب شامی ز روز خاوری رخ می نماید

یا خضر خطّی بسوی آب حیوان می فرستد

جان بجانان می فرستادم دلم می رفت و می گفت

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۸۲

 

سخن یار ز اغیار بباید پوشید

قصّه ی مست ز هشیار بباید پوشید

خلت عاشقی ز عقل نهان باید داشت

کان قبائیست که ناچار بباید پوشید

ذره چون لاف هواداری خورشید زند

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۸۳

 

حدیث آرزومندی جوابی هم نمی ارزد

خمار آلوده ئی آخر شرابی هم نمی ارزد

خرابی همچو من کومست در ویرانها گردد

اگر گنجی نمی ارزد خرابی هم نمی ارزد

سزد چون دعداگر هر دم بر آرم بی رباب افغان

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۸۴

 

اسیر قید محبّت ز جان نیندیشد

قتیل ضربت عشق از سنان نیندیشد

غریق بحر مودّت ز سیل نگریزد

حریق آتش مهر از دخان نیندیشد

شکار دانه ی هستی ز دام سر نکشد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۸۵

 

مه چنین دلستان نمی افتد

سرو از اینسان روان نمی افتد

زان دهان نکته ئی نمی شنوم

که یقین در گمان نمی افتد

هیچ از او در میان نمی آید

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۸۶

 

سحر چو بوی گل از طرف مرغزار برآید

نوای زیر و بم از جان مرغ زار بر آید

بیار ای بت ساقی می مروّق باقی

که کام جان من از جام خوشگوار برآید

چو در خیال من آید لب چو دانه نارت

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۸۷

 

دل بدست یار و غم در دل بماند

خارم اندر پای و پا در گل بماند

ما فرو رفتیم در دریای عشق

وانک عاقل بود بر ساحل بماند

ساربان آهسته رو کاصحاب را

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۸۸

 

گر سر صحبت این بی سرو پایت باشد

بر سرو چشم من دلشده جایت باشد

پای اگر بر سر من مینهی اینک سرو چشم

سرم آنجا بود ای دوست که پایت باشد

بنده چون زان تو و بنده سراخانه ی تست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۸۹

 

وصل آن ترک ختا ملکت خاقان ارزد

کفر زلف سیهش عالم ایمان ارزد

خاتم لعل گهر پوش پری رخساران

پیش ارباب نظر ملک سلیمان ارزد

ای عزیزان ز رخ یوسف مصری نظری

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۹۰

 

صبحت جان جهان جان و جهان می ارزد

لعل جان پرور او جوهر جان می ارزد

گوشه ی دیر مغان گیر که در مذهب عشق

کنج میخانه طربخانه ی خان می ارزد

با چنان نادره ی دور زمان می خوردن

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۹۱

 

چنانک صید دل آن چشم آهوانه کند

پلنگ صید فکن قصد آهوان کند

چو تیر غمزه ی خونریز در کمان آرد

دل شکسته ی صاحبدلان نشانه کند

سپاه زنگ چو از چین بنیمروز کشد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۹۲

 

نقاش که او صورت ارژنگ نگارد

کی چهره ی گلچهر چو او رنگ نگارد

فرهاد چو از صورت شیرین نشکیبد

صد نقش برانگیزد و بر سنگ نگارد

صورتگر چین نقش نبندم که نگاری

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۹۳

 

آن خطّ شب مثال که بر خور نوشته اند

یا رب چه دلفریب و چه در خور نوشته اند

از خضر نامه ئی بلب چشمه ی حیات

گوئی محرّران سکندر نوشته اند

یانی مگر برات نویسان ملک شام

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

خورشید را بسایه ی شب در نشانده اند

شب را بپاسبانی اختر نشانده اند

چیپور را ممالک فغفور داده اند

مهراج را بمسندخان بر نشانده اند

تا خود چه دیده اند که چیپال هند را

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۹۵

 

هر کو نظر کند به تو صاحب‌نظر شود

وانکش خبر شود ز غمت بی‌خبر شود

چون آبگینه این دل مجروح نازکم

هر چند بیشتر شکند تیزتر شود

بگشا کمر که جامه‌ی جان را قبا کنم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۹۶

 

بدشمنان گله از دوستان نشاید کرد

بمهرگان صفت بوستان نشاید کرد

بترک آن مه نامهربان نباید گفت

کنار از آن بت لاغر میان نشاید کرد

مگر بموسم گل باغبان نمی داند

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۹۷

 

نی ز دود دل پر آتش ما می نالد

تو مپندار که از باد هوا می نالد

عندلیبیست که در باغ نوا می سازد

خوش سرائیست که در پرده سرا می نالد

بیزبانست و ندانم که کرا می خواند

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۹۸

 

هم عفی الله نی که ما را مرحبائی می زند

عارفانرا در سراندازی صلائی می زند

آشنایانرا ز بیخویشی نشانی می دهد

بینوایانرا ز بی برگی نوائی می زند

اهل معنی را که از صورت تبرّا کرده اند

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۹۹

 

یاد باد آنک نیاورد ز من روزی یاد

شادی آنک نبودم نفسی از وی شاد

شرح سنگین دلی و قصّه شرین باید

که بکوه آید و بر سنگ نویسد فرهاد

گر بمرغان چمن بگذری ای باد صبا

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰

 

همرهان رفتند و ما را در سفر بگذاشتند

از خبر رفتیم و ما را بی‌خبر بگذاشتند

بر میان از مو کمر بستند و این شوریده را

همچو موی آشفته بر کوه و کمر بگذاشتند

بر سر راه اوفتادم تا زمن بر نگذرند

[...]

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۳۴
sunny dark_mode