گنجور

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۸۱

 

هرگز چو ریگ شیشه ساعت نشد نصیب

کز خانه بهر کسب هوا، پا نهم به بام

وامی اگر ز روی درشتی به ما دهند

چون آسیا، کنیم به نرمی ادای وام

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۸۲

 

همچو طفل نوسخن، یک حرف ما مربوط نیست

نزد دانایان ز گفتار غلط شرمنده ایم

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۸۳

 

نشنود از من کسی یک حرف پیش از حرف خود

ترک سبقت درسخن، از کوهسار آموختم

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۸۴

 

ندارد انتها باران اشکم

بترس از سیل بی پایان اشکم

کجا شد بارش ابر بهاری؟

که گردد قطره اش حیران اشکم

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۸۵

 

اگر چو آینه سر تا قدم شوی همه چشم

به سوی دوست نگر، سوی خود نگاه مکن

چو عشق، لفظ صنم را به حق کند تفسیر

مباش منکر یک حرف و صد گناه مکن

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۸۶

 

عاشقان را تاب حرف مردن معشوق نیست

چون نکوبد تیشه بر سر بی محابا کوهکن؟

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۸۷

 

برهم خورد از گفتگو، ربط به هم پیوستگان

گیرد دو لب از هم کنار، آید چو حرفی در میان

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۸۸

 

نزد آنهایی که با دل کارشان افتاده است

به بود یک قطره خاموشی ز صد دریا سخن

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۸۹

 

دو بوس از لب لعل جانان گرفتن

بود بهتر از صد بدخشان گرفتن

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۹۰

 

می رود بر باد، خاکم از لگدکوب ستم

چون زمین افتاده ام در زیر پای آسمان

حیرتی دارد دلم کآخر چه سان گنجیده است

وسعت آباد ستم، در تنگنای آسمان

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۹۱

 

بر سر خوان امید، قحط دم آب شد

بس که نکردیم شکر، از لب نان داشتن

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۹۲

 

خدایا آن صنم را مایل حسن آزمایی کن

چراغم را زرویش دودمان روشنایی کن

ز خاک قتلگاه عافیت بر من فشان گردی

لباس عیدی ام را سرخ چون دست حنایی کن

نگشتم از ازل در هیچ کاری قابل تحسین

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۹۳

 

باشد اگر امید اثر با گریستن

کی دل کشد به خنده، بود تا گریستن

ای شمع،این قدر به تو لذت نمی رسد

سوز و گداز از تو و از ما گریستن

دیوانه خصلتیم، ز ما پر بعید نیست

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۹۴

 

بازی خور عقلم، سگ دیوانه به از من

غمخوار دلم، خوشه بی دانه به از من

در بیخودی ام پای هوس ره نکند گم

رندی نبود بر در میخانه به از من

رگ بر تن زارم خط بیزاری عقل است

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۹۵

 

فلک در خورد بالا بردنت می افکند پایین

به آن قدری که داری تاب پایین، میل بالا کن

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۹۶

 

بس که بی برگیم، بعد از درگذشتن، همچو شمع

غیر نقش پا نخواهد ماند از ما بر زمین

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۹۷

 

درد مینای سپهرند همه خلق جهان

چه عجب گر نتوانند به هم صاف شدن

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۹۸

 

به زیر زلف تا کی رویت از عاشق نهان باشد؟

رخی بنما به او، گوهر شناس شبچراغش کن

ز من احوال شمع رفته از محفل چه می پرسی؟

زباندان پر پروانه شو، ز آتش سراغش کن

کند تا فصل گل از بستن در، باغبان توبه

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۹۹

 

پیوسته طلبکار شراب است دل من

گر می ندهد دست، کباب است دل من

از موجه گرداب قدح باک ندارد

طوفان زده عالم آب است دل من

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۶۰۰

 

چون باده می کند مست، ما را هوای باران

دریای نشاه خیزد، از قطره های باران

مینا با پای ساغر، چون سر نهد به سجده

چیز دگر نخواند، غیر از دعای باران

پیداست عکس خوبی، از چار سوی عالم

[...]

طغرای مشهدی
 
 
۱
۲۸
۲۹
۳۰
۳۱
۳۲
۴۳